طبقه متوسط سوار بر موج توده های اجتماعی جامعه ایرانی:

چرایی تغییرات ساختاری در سبک زندگی ایرانیان از دهه ۶۰ تا دهه ۹۰

مقایسه ای ظاهری بین نوع پوشش، نوع رفتار و به طور کلی سبک زندگی ایرانیان در دهه ی 60 و دهه 90 توجه ما را به تغییرات اساسی جلب می کند که فراتر از یک سلیقه ی اجتماعی است.

به گزارش یزدی نیوز به نقل ازسایت روزنو، گسترش حضور بانوان در اجتماع، بالا رفتن سطح تحصیلات و علی الخصوص تحصیلات عالی، مهاجرت گسترده ی دانشجویان به خارج از کشور و حتی بالا رفتن فزاینده ی سفرهای تفریحی به آن سوی مرزها نشان از نوعی تغییرات ساختاری در سبک زندگی ایرانیان می دهد و بررسی این موضوع نیازمند درک صحیح از طبقه ی متوسطی در ایران دارد که در این سال ها به اندازه ی کافی فربه شده و اکنون در مرحله ی معنابخشی و هویت یابی برای خود است. برای فهم بهتر این طبقه لازم است نگاهی اجمالی به تاریخی که از سر گذرانده داشته باشیم.

نظام سرمایه داری شاید پایدارترین و انعطاف پذیرترین سیستمی بوده که جوامع انسانی در تاریخ معاصر خود تجربه کرده اند.پس از افراط گرایی های نظام سرمایه داری، سوسیالیست ها برای براندازی این نظام اقتصادی-سیاسی و به قدرت رسیدن طبقه ی محروم(کارگر) تلاش های فراوانی کردند که اگرچه موفقیت هایی که آن ها در این مبارزات کسب کردند پایدار نبود و سوسیالیسم تبدیل به نظامی پایدار نشد، اما باعث شد تا سرمایه داری برای بقا خود و جلوگیری از طغیان طبقه ی کارگر به مشکلات ذاتی خود پی برده و به تعدیل اهداف خود روی بیاورد.یکی از تعدیل های مهم نظام سرمایه داری که منجر به تولید انبوه طبقه ی متوسط شد؛ بالابردن سطح رفاه اجتماعی-اقتصادی و درگیر کردن طبقه ی کارگردر دیوان سالاری مدرن و ساخت قدرت بود. به معنایی به کارگران نیز سهم واهی از قدرت داده شد. بعد از این تعدیل ها بود که گروه جدیدی از مردم به وجود آمد که سی.رایت.میلز آن ها را کارگران یقه سفید یا همان طبقه ی متوسط آینده نامید.
از نگاه میلز در نظام سرمایه داری تعدیل شده رهبران کارگران به جای تغییر و انقلاب، به این که در نظام قدرت به عنوان شریک پذیرفته شوند راضی و خشنود می گردند و کارگران نیز دغدغه هایشان همان نان و کره است. لذا وی برخلاف مارکس برای طبقه ی کارگر در تغییرات اجتماعی جایگاهی قائل نبود و بروز هرگونه تغییر اجتماعی-سیاسی را حاصل مبارزات تدریجی طبقه ی نوظهور متوسط می دانست. میلز در بخش انتهایی کتاب یقه سفیدها به ویژگی های طبقه ی متوسط اشاره می کند و می گوید: آن ها اهل غرولند کردن هستند، پشت جبهه ای ها هستند و در کوتاه مدت راه های هراس انگیز اعتبار اجتماعی را در پیش خواهند گرفت اما در دراز مدت راه های رسیدن به قدرت رادنبال می کنند.
اگر از بحث های نظری در این خصوص بگذریم و به سراغ جامعه ی ایران برویم، به نکات زیر بر می خوریم:
در ایران طبقه ی متوسط یک کمیت اسکالر یا نرده ای نیست که بتوان آن را به یک میزان خاص از درآمدها یا شغل ها تقلیل داد، بلکه به بیانی یک طیف از سرمایه های نمادین است. به زعم پی یر بوردیو؛ سرمایه ی اقتصادی در کنار سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی تعیین کننده ی جایگاه افراد در طبقات هستند. به همین دلیل تعیین حد و مرز برای جداسازی این طبقه از دیگر طبقات بسیار دشوار است. و این دشواری در تحلیل طبقه ی متوسط جامعه ی ایران بسیار سخت تر است زیرا هم طبقات ماهیتی سیال دارند و هم نظم اجتماعی بسیار پیچیده است. به همین دلیل است که همیشه مردم ایران از تحلیل های جامعه شناسانه سر میخورند!
در ایران طبقه ی متوسط جدید شامل بروکرات ها، تکنوکرات ها و روشنفکرانی بود که رفته رفته بر حجم آن ها در جامعه ی ایران افزوده شد. این طبقه ی متوسط جدید مولود آشنایی ایرانیان با اندیشه مدرن غرب بود که برای اولین بار در جنبش مشروطه خواهی توان طبقاتی خود را بروز داد. نقطه ی تمایز این طبقه ی متوسط با سایر اقشار جامعه، برخورداری از سرمایه ی فرهنگی متضاد از سایر گروه های های اجتماعی است. سرمایه فرهنگی که به تدریج سبک زندگی متفاوتی را برای این طبقه رقم زد. مثلا ممکن است خانواده هایی با درآمد ماهیانه ی متفاوت سبک زندگی یکسانی داشته باشند که در این صورت با تسامح می توان هر دو را در طبقه ی متوسط جای داد.
پس از انقلاب مشروطه این طبقه همواره در حال رشد بوده که گاهی این رشد آهسته و پیوسته و گاهی جهش گونه بوده است. اما بدون استثنا در همه ی تحولات معاصر ایران این طبقه توان طبقاتی خود را بروز داده است و نقشی کلیدی ایفا نموده است. از انقلاب سال ۵۷ تا خرداد ۷۶ به نوعی این طبقه در انزوا بودند و اولین موج مهاجرت ها به خارج از کشور نیز در سال های ۶۰ به بعد اتفاق افتاد که عمدتا از طبقه ی متوسط بود. به هر نحو این طبقه تا قبل از سال ۷۶ رشد فزاینده و زیرپوستی داشت و در خرداد ۷۶ به مرحله ی کنشگری سیاسی رسید. حدفاصل سال های ۷۶ تا ۹۰ برای طبقه ی متوسط سال های بسیار مهمی بود که فرایند هویت یابی را طی کرد وخود را به عنوان یک گروه و عامل اثرگذار در تحولات جامعه به اثبات رساند. اوج نمود طبقه ی متوسط در جنبش های سال ۷۸ و ۸۸ صورت گرفت که همه ی تحلیلگران و افراد درون حاکمیت را شگفت زده کرد. 
دغدغه هایی را که در این جنبش ها مطرح کردند از جنس دستیابی به قدرت ومطالبات معیشتی یا به قول میلز غم نان و کره نبود! این مطالبات همه از جنس سبک زندگی اجتماعی و آزادی های مدنی بود که در همه ی این سال ها در افراد این طبقه نهادینه شده بود.
اما بعد از سال ۹۰ به شکل فزاینده ای مثل دهه ۶۰ این طبقه در سکوتی قابل پیش بینی فرو رفت و از آنجا که نه از حجم این طبقه و نه از توان طبقاتی ذاتی آن ها کاسته شد در آینده باید شاهد یک پوست اندازی و تغییر رویه ی مبارزاتی آن ها برای بیان خواسته هایشان باشیم. در این میان امری که بیش از همه چیز ضرورت دارد رفتار کاملا عالمانه ی صاحبان قدرت در قبال این طبقه ی متوسط است. 
وگرنه این طبقه نظم موجود را به شکل نرم به مبارزه خواهد طلبید. مبارزه ای که نتیجه ی آن تحت فشار قرار گرفتن ساختارها و استحاله ی تدریجی آن ها خواهد بود. بر اساس سرشماری سال ۹۰در ایران ۷۶۸هزار فارغ التحصیل دانشگاهی بیکار داریم که ادامه ی روند بیکاری آن ها میتواند توان بالقوه ی این طبقه ی متوسط را به مرحله ی انفجار نزدیک کند. 
به نظر می رسد که آزادی های مدنی و بالاتر بردن تدریجی سطح رفاه از طرف دولت تنها راه حل برای تخلیه ی فشار ناشی از ساختارها در این طبقه باشد و بتواند از رفتار انفجاری و غیرقابل پیش بینی این طبقه جلوگیری کند.
به معنای روشن تری این تخلیه ی فشارها باید همراه با آزادی های مدنی به شکل کاملا کنترل شده و در جهت حفظ نظم اجتماعی صورت بگیرد. به گزارش روزنو،نکته ی دیگری که در پایان ذکر آن را مفید می دانم مسئله ای اتمیسم یا توده ای شدن این طبقه است که آن ها را موج سواران خوبی کرده که حرکات دسته جمعی و توده ای(رای دادن توده ای؛ حملات مجازی، انزجار اجتماعی و…) از بزرگترین نشانه های این طبقه است. که البته همین ویژگی برای در هم ریختن نظم اجتماعی و به چالش کشیدن آن می تواند بسیار خطرناک باشد. خطری که با این وضعیت اقتصادی میتواند هر روز خطرناک تر شود و فقط منتظر یک اتفاق باشد تا همه ی نیازهای خود را مطالبه کند.

بخش نظردهی بسته شده است..