بازخوانی سفرنامه جلال آل احمد در سفر به یزد

شهر آرمانی جلال

مجید جوادیان

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یزدی نیوز به نقل از هفته نامه پرگار  جلال آل احمد در اوایل سال ۱۳۳۷ سفری به یزد داشت که نتیجه آن، سفرنامه کوتاهی بود که در کتاب «ارزیابی شتابزده» به چاپ رسید. بازخوانی این سفرنامه پس از ۵۵ سال از دو جهت واجد اهمیت است. اول اینکه به تبارشناسی موقعیت یزد در دهه سی کمک می کند و از دیگر سو خطوط اصلی تفکر این روشنفکر مناقشه انگیز را برجسته می سازد.
«اساسا سیمای فکری و عاطفی آل احمد را در سفرنامه هایش بهتر می توان دید. چرا که او آدمی بود ناآرام و پویا که در نقطه ای قرار نمی گرفت و هیچ گاه به سکون نمی اندیشید»(1). آل احمد در سفرنامه اش می کوشد تا در یزد یک شهر آرمانی را بیابد، شهری که از دستبرد تمدن غرب به دور مانده ومردمانش همچنان در برابر امواج مدرنیسم و ماشینیزم مقاومت می کن‌اند. اگر یزد را یک «متن» تلقی کنیم، قرائت آل احمد از این متن کاملا تحت تاثیر گفتمان غرب ستیزی و شرق ستایی او قرار می گیرد. او هر پدیده ای در یزد را چون نشانه ای در تائید گفتمان خود تفسیر می کند اما این قرائت یکپارچه باقی نمی ماند زیرا او به نشانه هایی برمی خورد که از میل به مدرن شدن حکایت دارند.
جلال آل احمد در سال ۱۳۰۲ در تهران و در یک خانواده مذهبی دیده بر هستی گشود. مدت کوتاهی در نجف به تحصیل علوم دینی پرداخت اما خیلی زود جلای غربت کرد و باز به وطن بازگشت. پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی تهران به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۲۵ از آنجا فارغ التحصیل شد. او سپس در دانشگاه تهران برای خواندن دوره دکتری ادبیات فارسی نامنویسی کرد اما در سال ۱۳۳۰ پیش از ارائه پایان نامه آنجا را ترک گفت. او ابتدا به حزب توده پیوست و سپس همه پیوندهای حزبی خود را گسست و بیش‌تر کار خود را بر علایق ادبی خویش به عنوان معلم، ادیب، مترجم و قومنگار متمرکز ساخت و در همان حال یک کوشنده سیاسی مستقل باقی ماند. آل احمد در تاریخ روشنفکری ایران همواره چهره ای پرمناقشه و تامل برانگیز بوده است. نقطه اوج این تنازع را می‌توان در کتاب «غربزدگی» او مشاهده کرد. از سویی بعضی این اثر را نوشته ای بی ارزش و حاوی عقده گشایی های نویسنده اش تلقی کردند و از دیگر سوگفتمان شرق گرایی حاکم بر روشنفکران دهه های سی و چهل «غرب زدگی را برای چند نسل از روشنفکران ایران به صورت کتابی مقدس درآورد و آل احمد را به عنوان بی باکترین و موثرترین غوغابرانگیز زمان خود شهره ساخت»(2). گفتمان غرب ستیزی و توسعه گریزی آل احمد در سایر تالیفات و ترجمه های او نیز ادامه یافت و تا امروز نیز همچنان زنده و تاثیر گذار بوده است.
اساس گفتمان جلال آل احمد بر تقابل دوتائی شرق/غرب استوار است. این تقابل ابتدا از سوی احمد فردید یزدی مطرح و تئوریزه شد و سپس آل احمد از این مدل برای پیشبر گفتمان خود سود جست، هر چند ماهیت بحث فردید چیز دیگری بود و در زمینه عوالم روحانی مطرح شده بود و بیش‌تر کارکردی نمادین داشت. آل احمد این شکاف را به جهان واقعی و به عرصه روابط بین الملل کشاند و نتایج خاصی را از آن گرفت او معتقد بود که نقطه آغاز استحاله و بی هویتی ما در فراموش کردن ریشه های شرقی خود و دلدادگی به غرب قرار دارد و طبیعی است که علاج این درد خانمان برانداز در یک کلام نهفته است: بازگشت به خویشتن. برای آل احمد اروپا نماد و نمود غرب بود و هند تجلی شرق به حساب می آمد «در واقع او تا آنجا پیش رفت که هند را مادر تمدن ایرانی خواند و حتی پیشنهاد کرد که ایران به جای فرستادن دانشجو به غرب آنها را به هند و ژاپن روانه کند»(3). او می نویسد: شاید فرار از هند مادر بوده است – نخستین علت توجه ما به غرب. او در تحلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی یزد نگاه ویژه ای به مراودات یزد و هند می کند و می گوید «جالب است که از یزد به آن سمت (به طرف جنوب شرقی مملکت) توجه مردم بیشتر به شرق است نه به غرب؛ هند است نه به اروپا؛ حتی بیش از آنچه از تهران و از مرکز مملکت خبری داشته باشند، از آن سمت دارند.»(4) آل احمد تحت تاثیر نگاه شرق ستایانه خود در قرائت شرایط زیستی مردم یزد نقش پررنگی را به زردشتیان و مراودات آنان با هند می دهد و در واقع از هند نوعی ناجی برای مردم یزد می سازد: «یک چیز قابل مطالعه در یزد، تأسیسات زردشتیها است. مدرسه‌ها دارند و بیمارستان‌ها و زایشگاه‌ها که بیشتر با کمک پارسیان هند اداره می‌شد که در اصل از یزد به هند مهاجرت کرده‌اند و هنوز که هنوز است هر سال کمک‌ها و پول‌ها می‌فرستند. شاید یک علت آبادی و ثروت یزد همین کمک غیر مستقیم پارسیان هند باشد. اقتصاد شهر داد می‌زند که روی پای خود ایستاده نیست.»(5)
انتقاد از تکنولوژی غرب جنبه مهم دیگری از گفتمان غرب زدگی آل احمد را می سازد. آل احمد تحت تاثیر عقاید مارتین هایدگر در مورد سرشت تکنولوژی و ماتریالیسم غرب قرار داشت. او از اصطلاح نسبتا مبهم ماشین به عنوان نماد تکنولوژی بهره می گیرد و آن را یکی از اصلی‌ترین عوامل اضمحلال فرهنگ شرق می دانداما «ظاهرا به نظر می رسد که آل احمد ماشینیزم را به عنوان پدیده ی جبری می پذیرد و الا دنیای قبل از وجود ماشین را ترجیح می دهد» (6). او می گوید: «با ورود ماشین و استانداردیزه شدن دنیا فرهنگ های ملی مضمحل خواهند شد». از این منظر سفر آل احمد به یزد بسیار قابل توجه است. قرائت او از یزد، شهری را به ذهن متبادر می کند که تا حد زیادی ازآلودگی ماشینیزم در امان مانده است. در عوض توجه اصلی و محوری او به دوچرخه هاست و در همین جاست که جمله مشهور خود را بیان می کند: «این یزد است که شهر دوچرخه‌هاست»(7).
حجم قابل توجهی از سفرنامه کوتاه آل احمد به یزد مربوط به توصیف دوچرخه های یزدی‌ها و نقش محوری آن در زندگی مردم است. حضور پررنگ دوچرخ ها برای آل احمد بسیار شوق انگیز است چرا که به زعم او این نشانه ای از ماشین گریزی مردم این سامان و در نتیجه شرق ستایی آنان (و لو ناخودآگاهانه) می به اشد. او چنان مجذوب دوچرخه های جاری در سطح شهر می شود که افسون دوچرخه ها او را با خود می برند: «بیشتر دوچرخه‌ها به یک طرف می‌رفتند. ما هم ‏دنبالشان راه افتادیم»(8).
داستان به اینجا ختم نمی شود بلکه آل احمد به فکر فرو می رود و برای خود چرتکه می اندازد که: «فکر می‌کنم اگر کارخانه دوچرخه سازی فیلیپس همین ‏یک شهر را به عنوان مشتری داشته باشد، دست کم تا صد سال دیگر نانش توی روغن است»(9).
اما آل احمد ناگزیر به رد پای تمدن و تاثیر ناخوشایند آن بر چهره یزد اذعان می کند و خیابان کشی های مدرن یزد را تاب نمی آورد و در اینجا او برای اولین و آخرین بار در این سفرنامه از ماشین نام به میان می آورد: «یزد هم از این قاعده مستثنی نیست. هر چه باشد پس کوچه‌های ‏یزد هم می‌تواند مرکز نشو و نمای میکروبها باشد یا دست کم مانع عبور بیوک ۵۸ و تراکتور ‏الیس چمالمرز»(10).
آل احمد همین خیابان بندی‌های مدرن یزد را بلایی در حد واندازه حمله مغول و اعراب می داند: «این مصونیت از خرابی‌های گذشته را در پیشانی شهر نمی‌‏توان دید چرا که خیابان بندیهای جدید، بلایی کمتر از آنچه مغول به بار آورده است نیست»(11).
ستیز آل احمد با مظاهر تکنولوژی در یک جای دیگر از سفرنامه او بروز می کند یعنی آنجایی که او از آیین های عزاداری یزد صحبت می کند. از نظر جلال آل احمد آیین های مذهبی از مهم‌ترین اجزاء هویت شرقی ماست که نباید آن را به هیچ قیمتی به دستان فراموشی وابگذاریم. آیین نخل برداری یزد از جمله این آیین‌هاست که باز به واسطه تمدن غربی دچار مشکل و اختلال شده است، او می گوید: «در روزگاری که آ‌سمان شهر را شبکه بندی درهم و برهم سیم کشی‌های برق و تلفن مغشوش نکرده بود، برای حرکت دادن هر کدام از؛ اما سیم‌های تمدن در آسمان شهر پای این نخل‌ها را مدت‌ها است به زمین کوبیده و اکنون هر کدام به گهواره‌های مشبکی می‌مانند»(12).
در مورد قنات های یزد آل احمد روایت می کند که از یک مقنی یزدی پرسیده است که «آیا چاه های عمیق لطمه ای به کار قنات می زند؟» و پس از نقل جواب مقنی باز پای ماشین را به میان می کشد و می گوید: «به این طریق دارند به ضرب ماشین حتی ترتیب این شریان‌های مخفی حیات را نیز به بی سر و سامانی می‌کشانند. یک چاه عمیق در میدان باغ ملی یزد زده بودند و چند تا هم در جاهای دیگر» (13).
جلال آل احمد به رسانه های مدرن مثل رادیو و تلویزیون ومجلات نیز روی خوشی نشان نمی دهد. از نظر او کارکرد این رسانه ها فروپاشی و انهدام هویت بومی جوامع شرقی مثل یزد است. او در چند بخش از سفرنامه خود نگاهی طعنه آمیز به رسانه ها دارد مثلا در انتهای سفرنامه اش به تاثیر رسانه ها بر دختر مدرسه ای های یزدی اشاره می کند و تاثیر آن‌ها را بر نسل جدید به نسبت نسل گذشته یاد آور می شود و می گوید: «زنها چادر شب به سر می‌کنند؛ اما دختر مدرسه‌ای‌ها یزد را هم رادیوها و مجله‌ها عوض کرده‌اند. دوبار توی کوچه ازشان متلک شنیدیم»(14).
در مجموع جلال آل احمد در سفرنامه یزد شوق و هیجان خود را در رودروئی با یک شهر نیمه آرمانی به نمایش می گذارد. این شیدایی را می‌توان از توصیفات دقیق آل احمد از یزد مشاهده کرد و آن را با روایت آل احمد از کرمان مقایسه نمود که بعد از یزد راهی آنجا شده بود. در حقیقت «سر هم افتادن این دو سفر باعث شد جلال یزد را با کرمان مقایسه کند و در این قیاس یزد به مذاقش بیشتر نشسته و باز همین باعث شده جلال ماجراهای کرمان را جویده جویده و عجولانه‌تر از عجله همیشگی‌اش بنویسد»(15).
منابع
۱-دستغیب، عبدالعلی، نگاهی به سفرنامه های جلال آل حمد، ماهنامه کیهان فرهنگی،۱۳۸۰، شماره ۱۸۰، ص ۵۲.
۲-روشنفکران ایرانی و غرب، مهرزاد بروجردی، تهران، فرزان روز،۱۳۷۷، ص ۱۱۰.
۳-همان،۱۱۹.
۴-ارزیابی شتابزده، جلال آل احمد، تهران، انتشارت امیر کبیر،۱۳۷۷، ص ۱۶۳.
۵-همان،۱۶۳.
۶-ما و مدرنیت، داریوش آشوری، تهران، صراط،۱۳۷۶، ص ۳۸.
۷- ارزیابی شتابزده، جلال آل احمد، تهران، انتشارت امیر کبیر،۱۳۷۷، ص ۱۵۴.
۸-همان،۱۵۹.
۹-همان ۱۵۴.
۱۰-همان،۱۵۶.
۱۱-همان،۱۵۶.
۱۲-همان،۱۵۹.
۱۳-همان،۱۵۹.
۱۴-همان،۱۶۹.
۱۵-جای پای جلال/سفرنامه جلال آل احمد به کرمان به نقل از http://www.mehrnews.com/detail/News/1618484
 

بخش نظردهی بسته شده است..