یزد سرزمینی برای سفر به تاریخ

یزد روزگاری سرزمین سه قاف بود: قنات و قنوت و قناعت. وقتی قنات‌هایش خشکید، گویی آبِ هرز رفتة آن بر قنوت و قناعتش بسته شد و ضعف بر آنها سایه افکند.

بنیاد یزد بر قنات‌هایش گذاشته شده بود. آبی که از قنات‌ها سرچشمه می‌گرفت چرخ زندگی ساکنان آن را می‌چرخاند. روزگار، دچار تغییر و تحولات شد و مدرنیته به عرصه آمد. یکی از محصولات مدرنیته آب‌لوله‌کشی و نیز سیستم فاضلاب بود. اولی کمی دیر آمد و دومی خیلی دیر که کاش دومی هیچگاه نیامده بود. مردمی که قنات، آنها را به قناعت واداشته بود به آب‌لوله‌کشی آسان دست پیدا کردند. سختی تأمین آب در خانه، رنگ باخت و آب به‌آسانی در دسترس همه قرار گرفت. این دسترسی آسان، خود به تغییر الگوی مصرف ساکنان منجر شد. آب فراوان بود و ارزان. گاهی آب جای جارو را می‌گرفت و حیاط خانه‌ها با آب جارو می‌شدند.

تغییر سبک زندگی و الگوی مصرف به همراه صنعتی‌شدن بی‌رویه یزد، مصرف آب را به‌شدت افزایش داد. کمبود آب پیش آمد، چاه‌های عمیق‌تری حفر شدند تا به تقاضای روزافزون برای آب پاسخ دهند. به سفره‌های آب زیرزمینی فشار آمد و با پایین رفتن سطح منابع آب زیرزمینی، کمر اکوسیستم یزد خم شد و صدای شکنندگی آن به هوا برخاست. کسی این صدا را نشنید. با ورشکستگی سفره‌های آب زیرزمینی، قنات‌ها کم‌کم خشک شدند.

مسئولان به دنبال آن بودند که کمبود آب را با حفر چاه بیشتر و انتقال بین‌حوزه‌ای جبران کنند. کیلومترها میله چاه و لولة انتقال آب در دل زخمی کویر فرورفت و کشیده شد. خط انتقالی که قرار بود امنیت آب را به ارمغان آورد بعدها ناامن شد و شریان حیاتی یزد را با تهدید مواجه کرد. به‌هرحال این راه‌حل‌ها به‌نوعی یک گام به جلو و دو گام به عقب بود. به‌جای تغییر الگوی مصرف، الگوی تأمین آب تغییر می‌کرد و تأمین آبِ بیشتر منجر به فعالیت‌های آب خواه و مصرف بیشتر آب می‌شد.

در آشفتگیِ تقاضا و تأمین آب و شروع خشکسالی‌ها، پدیدة نامیمون دیگری از مدرنیته بر یزد سایه افکند: شبکه جمع‌آوری فاضلاب. بدون توجه به توجیهات اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی، این پروژه اجرا شد و آب‌هایی که قبلاً توسط چاه‌های جذبی خانگی وارد چرخه طبیعت می‌شدند، توسط شبکه‌ای پرهزینه جمع‌آوری و تعادل طبیعت و بیلان آب به هم خورد.

به‌جای این که فاضلاب خانگی در جاهای مختلف و متعددی از شهر در دل زمین فرو رود و به چرخه آب طبیعی بپیوندد، همه با هم توسط یک شبکه مویرگی از سطح شهر جمع و در یک نقطه به‌صورت دریاچه‌ای مجتمع گردیدند. این عمل علاوه بر اینکه باعث برخاستن بوی تعفن در نقطه‌ای از پیرامون شهر شد، حجم بسیار بزرگی از آب را به خاطر تبخیر زیاد در شرایط داغ یزد، به نابودی کشاند. این آب به جای به هوا فرستادن باید به قعر زمین می‌رفت.

قنات خشکید، به دنبال آن قنوت بی‌رمق شد و قناعت آبکی. شاید هم از وقتی قنوت‌ها بی‌رمق شدند، قنات‌ها خشکیدند و قناعت به افسانه پیوست. حکمرواییِ منطق اقتصاد در تاروپود جامعه و شهر، تضعیف ارزش‌ها را به دنبال داشت. اخلاص و سرمایه اجتماعی به‌مرور کم‌رنگ‌تر شدند. در سایة بی‌توجهی به تخصص، تعهد پوشالی قد برافراشت و ریاکاری چون موریانه‌ای، بنیان و شالوده جامعه را سست و متزلزل کرد. عزاداری‌های سنتی مخلصانه جنبه‌ای نمادین یافتند و بِرندِ مداح یا خطیب مدعو، تعیین‌کننده عظمت برگزاری آنها شد.

در فرایند شهرنشینی گسترده پس از انقلاب، زمین‌های کشاورزی حومه و روستاهای اطراف به‌تدریج در شهر یزد ادغام و روستاییان بدون تحمل زحمت مهاجرت، شهرنشین شدند و زمین‌هایی که زمانی نسل‌اندرنسل بر روی آن با سختی امرارمعاش صورت می‌گرفت تبدیل به کالایی باارزش شد. بورس‌بازی زمین رونق گرفت. دلالی به شغلی پردرآمد تبدل شد که راه موفقیت در آن مهارت در هنرِ چرب‌زبانی و فریبکاری بود. فرایند بورس‌بازی زمین، به‌مرور تعادل اجتماعی و فضایی شهر را به هم زد. برخی در زمانی کوتاه و بدون هیچ زحمتی ثروتمند شدند. صاحبان گذشته زمین‌های کشاورزی روستاهای اطراف یزد اگر سر از خاک برمی‌داشتند، می‌دیدند که وارثان آنها ناخلفانه زمین‌ها را به تیغ بساز بفروشی داده و یک‌شبه راه صدساله را پیموده‌اند.

خیلی‌ها که زراعت و باغداری را به‌صرفه نمی‌دانستند با بی محلی به زمین‌ها، آنها را خشک کردند و در انتظار ارزش‌افزوده بالا و سود کلانی در آینده نزدیک نشستند. وجود این زمین‌های بلااستفاده باعث گستردگی بی‌رویه شهر یزد شد و این گستردگی تراکم شهری را پایین آورد، هزینه خدمات را بالا برد و بهره‌وری شهر را به‌شدت با نقصان مواجه کرد. یکی از شاخص‌ها برای نشان‌دادن بهره‌وری در شهرها شاخص تراکم جمعیت است. درحالی‌که تراکم جمعیت شهر یزد در سال ۱۳۴۵ حدود ۱۳۳ نفر در هر هکتار بود، این رقم در حال حاضر به حدود ۴۶ نفر در هر هکتار کاهش یافته است.

زمانی بیشتر ترددهای سطح شهر با پای پیاده یا دوچرخه انجام می‌گرفت و هوای یزد پاک و تمیز بود. گستردگی بی‌رویه شهر، نیاز به استفاده روزافزون از اتومبیل و مصرف بیشتر انرژی را اجتناب‌ناپذیر کرد، بنابراین آلودگی فزایندة ناشی از سوخت فسیلیِ وسایل نقلیه موتوری به همراه فتوسنتز صنعت، چون چتر سیاهی بر یزد خیمه زد.

شهر یزد با شکل فشرده و مردم قانعش روزگاری جزو بهره‌ورترین و پایدارترین شهرهای ایران بود اما فرایند پیچیده مدرنیته این شهر قانع و پایدار را از شاخص‌های بهره‌وری و پایداری عقب انداخت. این شهر در گذر سنت به مدرنیته چیزهای زیادی را به دست آورده و در عوض، خیلی چیزها را نیز از دست داده است. فناوری‌های جدید توانستند با خود آسایشی نسبی به همراه آورند اما آرامش گذشته از دست رفت. ذوق‌زدگی جماعت توسعه‌نیافته آن زمان باعث شد که به شوق به دست آوردن چیزهای تازه، تمام چیزهای قدیمی را بی‌مصرف و بی‌اهمیت شمارند و آن را به فراموشی بسپارند. در جریان پذیرش ره‌آوردهای عصر مدرن، بسیاری از عناصر ارزشمند جامعه از جمله دانش و فناوری‌های بومی، کلیت پایداری شهر، سرمایه‌های اجتماعی و ارزش‌های محلی که همه در لقب معروف «قنات، قنوت و قناعت» مستتر بود، تضعیف گردیده یا به تاریخ سپرده شدند که جا دارد در موج جدید پست‌مدرن، با ترکیب و تعدیل اندیشه‌های سنت و مدرنیته، زمینه‌ای برای حرکت به‌سوی شهری پایدار، بوم محور و انسان پایه فراهم شود.

نویسنده: نسرین زمان زاده

بخش نظردهی بسته شده است..