4خود کشی طی دوماه

آماری نگران کننده از خودکشی دراستان یزد

از آغاز سال ۹۴ تاکنون ۱۲ دانش‌آموز زیر ۱۸ سال خود را به کشتن داده‌اند. هشت نفر خود را حلق‌آویز کرده‌اند، سه نفر از ساختمان خانه و پل عابرپیاده پریده‌اند و یک نفر با سلاح گرم زهر مرگ را سرکشیده است.

به گزارش یزدی نیوز هفته نامه پرگار در شماره ۷۱ خود نوشت:فقط در دوماه  ونیم پیش اقدام به دومورد خودکشی در یزد خبر "خودکشی" را میان اخبار روزانه پررنگ کرده است. ۷ دی در یزد، "الف ـ ع"دانش‌آموز ۱۳ ساله مدرسه نمونه دولتی بافق به دلیل افت تحصیلی، خود را به میله بارفیکس اتاق حلق‌آویز کرد و جان سپرد.۲۲ دی هم درشهر یزد، اختلاف خانوادگی باعث خودکشی و مرگ دانش‌آموز دختر پایه نهم در یزد شد، او از آخرین طبقه آپارتمان خود را به پایین پرتاب کرد.

اما وجود گزارش‌هایی از خودکشی  در خروجی خبرگزاری‌ها، واکنش‌های متفاوتی را از سوی مسئولان داشته است. به‌طوری‌که ، علی زرافشان، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش در گفت‌وگو با جمعی از خبرنگاران در گروهی تلگرامی چنین واکنشی نشان داد:"در‌باره خودکشی یزد، به‌جای احتمالات و اینکه ممکن است آموزش و پرورش هم مقصر باشد، پیگیری سوابق و دلایل این اتفاق بهتر است. همان‌طور که برخی دوستان از سایر صنوف مثال زدند گله‌ از خبرنگاری که خبر را منعکس کرده این است که چرا در تیتر خبر دانش‌آموز را انتخاب کرده، بلافاصله ذهن‌ها متوجه آموزش و پرورش و مقصربودن آن شود؟!"

حتی چند وقت پیش هم یک دانشجو درشهر یزد و یک پیرمرد در اردکان در استان یزد دست به خودکشی زدند.این اتفاقی است که در پنج سال اخیر نه تنها دراستان یزد و ایران، بلکه در جهان، رشدی سرطان‌گونه داشته و سه برابر شده است.

به گفته کارشناسان،وقتی فردی به هر نحوی احساس کند دیگر مورد توجه جامعه نیست انگیزه های خودکشی در او افزایش می یابد و به همین راحتی به سوی نابود کردن خود کشیده می شود.نابودی که به خصوص در فرهنگ دینی ما ناپسند است و چیزی جز آتش جهنم به ارمغان نخواهد اورد.

 

به این ترتیب ، خودکشی از منظر جامعه شناسان و رفتار شناسان اجتماعی هنگامی رخ می دهد که فرد از دایره نظارت اجتماعی خارج شود.این نظارت به معنای تحت نظر بودن نیست بلکه احساسی است که فرد در جریان اجتماعی شدن به دست می آورد و آن حس مهم بودن وتحت توجه بودن از طرف جامعه است.

 

در بسیاری از کشورها که وضعیت اقتصادی نامناسب می شود موج اخراج از کار اگر توام با بیمه های بیکاری قابل توجه نباشد فرد را به این فکر می اندازد که از دایره تقسیم کار اجتماعی خارج شده و دیگر برای جامعه مهم نیست.این انگیزه ها احتمال انجام خودکشی را افزایش می دهد . همچنین ناتوانی از تامین معاش خانواده می تواند موجب این کار شود.

 

نوع دیگر از خودکشی که بیشتر در بین زنان در جوامع سنتی روی می دهد همان خودکشی سرنوشت گرایانه است که دایره وسیعی از خودسوزی تا خوردن سم را در بر میگیرد. این نوع خودکشی به خاطر عدم توانایی فرد از سرنوشتی است که دیگران برایش رقم می زنند مثل ازدواج اجباری نداشتن جهیزیه مناسب وموضوعات ناموسی و عاطفی.

 

این روزها اما در ایران نیز با وجود اعتقادات قوی مذهبی، عواملی چون بیکاری، فقر، فحشا و فشارهای مختلف اقتصادی که ناشی از تورم و گرانی هستند ،آمار خودکشی در کشور را بالابرده اند.

 

آماری از یک آسیب اجتماعی

خبرگزاری ایلنا می نویسد:بر پایه آمار سازمان پزشکی قانونی ایران موارد خودکشی در گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال بیشترین مرگ های مشکوک را با ۲۸/۲ درصد به خود اختصاص داده است. اگر آمار گروه سنی ۲۵ تا ۲۹ سال را با ۱۷/۶ درصد و گروه سنی زیر ۱۸ سال را با ۸ درصد به آن اضافه کنیم با آمار ۵۴ درصدی روبرو خواهیم بود. یعنی بیش از نیمی از خودکشی های سال ۹۲که روزآمدترین آمار خودکشی در ایران است  را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل می دهند.

البته از گروه های آسیب پذیر در برابر خودکشی زنان هستند، آمار مراجعه به مرکز اورژانس اجتماعی ایران در سال ۹۳ نشان می دهد که از ۱۲۶۷ تماس تلفنی ۸۰۰ نفر مربوط به زنان و ۴۶۰ نفر مربوط به مردان است، یعنی زنان دو برابر مردان در معرض این بحران قرار می گیرند. زنان خانه دار، زنان متاهل، زنان تازه ازدواج کرده بیشتر در معرض آسیب هستند. مهرداد درویش پور جامعه شناس می گوید: زنان مورد ظلم مضاعف واقع می شوند، یعنی به جز عوامل، افسردگی، بیکاری و فقر، باید پدرسالاری را هم به آن افزود، حتی برای رفتن به خارج از کشور یا کارکردن این گروه نیاز به گرفتن اجازه از پدر یا شوهر خود را دارد، بنابراین تحمل این وضعیت برای آنان به مراتب سخت تراست. درعین حال درگیری های عدم تمکین، نبود حمایت های خانوادگی، قانونی و اجتماعی زنان را بیشتر در معرض بحران خودکشی قرار می دهد.

کارشناسان معتقدند اجرای طرح شور زندگی با هدف افزایش نشاط، شادی و امید برای مقابله با مشکلات و اضطراب از عوامل کاهش خودکشی است. در کوتاه مدت پدر ومادران می توانند با آموزش مهارت های زندگی اجتماعی و تصمیم گیری درمقابل مشکلات به فرزندان خود بیاموزند که راه حل های متفاوتی برای مقابله با چالش های زندگی وجود دارد تا آن ها بتوانند بهترین گزینه را انتخاب کنند.

افزون برآن ایجاد کلینیکهای بهداشتی ـ روانی و تقویت آنها برای آموزش افراد در مورد نوع برقراری ارتباط با دیگران میتواند در جهت کاهش آمار خود کشی موثر باشد.

 

سایت اصولگرای شفاف نیز در تحلیلی می نویسد:هر چند ایران در ﺑﯿﻦ ﮐﺸﻮرﻫﺎی دﻧﯿﺎ در زﻣﯿﻨﻪ ﺧﻮدﮐﺸﻰ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺮﺧﻰ از ارایه‌دﻫﻨﺪﮔﺎن آﻣﺎر رﺗﺒﻪ ۴۸ و ﺑﺮﺧﻰ دﯾﮕﺮ رﺗﺒﻪ ۵۸ را دارد اﻣﺎ در عین حال نمی توان از این آمار بالای خودکشی در کشور گذشت .

 

البته این امار بدون محاسبه افرادی است که روزانه به بیمارستان ها اورده می شوند تا معده هایشان که از قرص های مختلف پر شده است ، شستشو داده شود  تا از مرگ نجات یابند  یا رگ دستشان که خونریزی شدید دارد ، با بخیه یا جراحی قطع شود!

 

در این میان بسیاری از خانواده ها به دلیل ناپسند بودن خودکشی در دین اسلام، خودکشی های اتفاق افتاده در خانواده را پنهان می کنند و از قبول ان سر باز می زنند و به همین دلیل این مساله به تابو تبدیل شده است که باید شکسته شود تا دلایل اقدام به این عمل ناپسند شناسایی شده و از وقوع آن در جامعه جلوگیری شود.


با‌این‌وجود تحلیل این خودکشی‌ها به عنوان یک آسیب اجتماعی در کشور ما، درحالی‌که با فقدان جزئیات آماری رو‌به‌رو هستیم، چندان ساده به‌نظر نمی‌رسد. درحالی‌که آماری از خودکشی‌ کودکان و بزرگسالان در سال ۱۳۹۳ در دست نیست اما نتایج یک مطالعه با عنوان «بررسی موارد اقدام به خودکشی در کودکان بستری در بخش اطفال بیمارستان لقمان حکیم» نشان می‌دهد از میان ۱۷۶ کودک هشت تا ۱۳ سال که به‌دلیل مسمومیت در سال‌های ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳ در بیمارستان لقمان حکیم بستری شده بودند، اقدام به خودکشی ۱۱۱ مورد آنها تأیید شده است.

یافته های یک پژوهش

براساس یافته‌های این پژوهشِ مؤسسه رحمان که به بررسی موارد خودکشی در گروه سنی زیر ۱۴ سال و عوامل مرتبط با پرداخته است، از مجموع ۱۱۱ کودک بررسی‌شده، ۵۹ پسر و ۵۲ دختر بوده‌اند و مسمومیت عمدی، دلیل مرگ اغلب این کودکان بوده است. بررسی‌های این پژوهش همچنین نشان داده ۵۷,۴ درصد آنان ساکن مناطق جنوب و اطراف تهران بوده و در ۴۷ درصد موارد، بیماران زمینه اختلال روانی داشتند.

محمدعلی الستی جامعه شناس به خبرگزاری مهرمی‌گوید:‌ دوره‌ای را تجربه می کنیم که زندگی نسل جدید از مسیر طبیعی فاصله زیادی گرفته است. مسیری که نسل های پیشین طی کرده اند البته از نظر رفاه و تکنولوژی در شرایط بدتری قرار داشته اما آنان مسیری طبیعی را طی کردند و این مسیر طبیعی در روزگار امروز از کودکان و نوجوانان ما دریغ شده است.وی افزود: دوران کودکی در حال حذف شدن است و فرزندان ما ناگهان پا به بزرگسالی می گذارند.

الستی تصریح می‌کند: کودکان امروز به گونه‌ای بی حد و مرز به اطلاعات دسترسی دارند. ممکن است کودکان و نوجوانان ما خیلی از مسائل را متوجه شوند اما شرایط روحی متناسب را برای حل و هضم آن موضوع‌ها نداشته باشند.

این جامعه شناس می‌گوید: فشارهایی بر روی نونهالان و نوجوانان وجود دارد؛ از مسائل اقتصادی گرفته تا فشارهایی که والدین و معلمان بر روی بچه‌ها وارد می‌کنند تا شاید نتیجه بهتری کسب کنند.

الستی خاطرنشان می‌کند: فرزندان ما احتیاج دارند در یک فضای باز جهان خارج را تجربه کنند. در گذشته خانواده هایی که درآمد کمتری داشتند، بچه‌هایشان در کوچه با همبازی های خود ارتباط برقرار می کردند، فرزندان خانواده‌های متمکن‌تر در حیاط خانه مشغول به بازی بودند اما امروز با آپارتمان نشینی فضای بازی برای کودکان فراهم نیست.

وی ادامه می‌دهد: دوستی‌ها تغییر فاز داده است و خیلی سریع اتفاق می‌افتد و سریع نیز قطع می‌شود. بچه‌ها یاد می‌گیرند در دوست داشتن همه چیز تنوع طلب باشند. دل بستگی و وابستگی های معنوی ای که بستر لازم را برای رشد فرزندانمان فراهم می کند از او دریغ می شود و در یک انبوه تنهایی به زندگی خود ادامه می دهد. شاید اطراف کودکانمان شلوغ باشد اما آدم‌ها چندان ارتباطی با او ندارند. در مدرسه با دوستان، اطرافیان و اعضای خانواده ارتباط موثری ندارد و در تنهایی خود به سر می برد و این فضاهای مجازی نیز به این فضا دامن می زند و فرد هنگامی که از محیط انسانی خود جدا می شود برای خود حبس انفرادی ایجاد می کند.

این جامعه شناس می‌گوید: بالاترین عامل خودکشی در بین ملت ها، خودکشی کسانی بوده که از محیط اجتماعی خود دور مانده اند. زمینه های خودکشی در کودکان و نوجوانان معمولا اجتماعی و محیط انسانی است که به شکل های مختلف اتفاق می افتد. در خانواده ها افراد دور هم هستند اما با هم نیستند و هر کسی سرگرم بازی با تلفن همراهش است و کمترین ارتباط کلامی را برقرار می کنند.

وی تاکید کرد: در وزارت آموزش و پرورش نیز کار گروهی نفی می شود، تلاش کودک برای پیدا کردن جواب، اسمش تقلب نامیده می شود. کیف مابین دانش آموزان در هنگام امتحانات می گذارند تا آن ها نتوانند برگه یکدیگر را ببینند. هنگامی که دانش آموزان دور هم جمع شده اند معاون مدرسه پشت بلندگو فریاد می زند؛ «اون گوشه چه خبره که دور هم جمع شده اید گویی حکومت نظامی است و اجتماع بیشتر از دو نفر ممنوع است».

الستی ادامه می‌ دهد: از کار و نمره گروهی خبری نیست. زندگی گروهی را بچه ها تجربه نمی کنند. فرزندانمان در نظام اجتماعی و نظام تکنولوژیک، کار گروهی را تجربه نمی کنند و تک روی را فرا می گیرند.

وی بیان کرد: هر پدیده ای درباره نوجوانان داریم، نباید به دنبال علت باشیم، چرا که در تحلیل‌گرایی مشکل داریم و عادت کرده ایم برای پدیده ها دنبال علت بگردیم. واقعا پدیده ها علت ندارند بلکه عواملی هستند که بر وقوع یک پدیده تاثیر می‌گذارد.

الستی تصریح کرد: الگوهای زیادی از جمله موسیقی و فیلم نیز بر روی رفتار نوجوانان تاثیر می گذرد و در سیستم خودآگاه و ناخودآگاه افراد نفوذ می کند.

وی تاکید کرد: انسان با انتقاد، آمادگی پذیرش تغییر عوامل بیرونی را پیدا می کند. انسان وقتی نمی تواند انتقاد کند؛ نمی تواند در جهان بیرون تغییر ایجاد کند لذا سعی می کند تغییر را در تخیل خود ایجاد کند. گرایش به بسیاری از مواد مخدر و توهم زا یکی از عوارض جامعه ای است که انتقاد در آن پرورش داده نمی شود و یکی دیگر از عوارض، خودکشی است. وقتی فرد نتواند به عوامل بیرونی اعتراض خود را منتقل کند بسیار احتمال دارد این فشار به خودکشی منجر شود. مدرسه و خانواده کار گروهی و انتقاد را نه تنها پرورش نمی دهند بلکه سرکوب هم می کنند.

به هر روی با توجه به آنچه در این گزارش بیان شد، باید به دنبال چاره‌ای برای حل این معضل و جلوگیری از رخدادهایی اینچنینی بود.

 

 

بخش نظردهی بسته شده است..