آیت الله راشد یزدی:

باید شاد بودن را به مردم یزد یاد بدهیم

اهالی رسانه ملی به او لقب شیخ شیرین داده اند. این لقب از محبویت او نزد افکار عمومی نشات گرفته به طوری که برنامه های تلویزیونی او با موضوع آموزش مسائل مذهبی با ادبیات شاد و لهجه شیرین یزدی اش از پرببیننده ترین برنامه های مذهبی است. آیت الله کاظم راشد ملقب به راشد یزدی در یزد در خانواده‌ای مذهبی به د...

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یزدی نیوز به نقل از هفته نامه پرگار؛ اهالی رسانه ملی به او لقب شیخ شیرین داده اند. این لقب از محبویت او نزد افکار عمومی نشات گرفته به طوری که برنامه های تلویزیونی او با موضوع آموزش مسائل مذهبی با ادبیات شاد و لهجه شیرین یزدی اش از پرببیننده ترین برنامه های مذهبی است.  آیت الله کاظم راشد ملقب به راشد یزدی در یزد در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمده است. پدرش مرحوم حاج علی‌اکبر مردی متدین و اهل خیر و ساکن محله قدیمی فهادان یزد بود. آیت الله کاظم راشد یزدی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در سال ۱۳۳۴ وارد حوزه علمیه یزد شد و به تحصیل علوم اهل بیت(ع) همت گماشت. وی  در طول سالهای تحصیل خود، محضر استادان بسیار بزرگی را درک کرد. از محضر آقایان علاقه‌بند مدرسی مقدمات و سطح اول را بهره برد. سپس به قم هجرت کرد و در چند سالی که در قم دروس سطح را می‌خواند به درس آیت الله صدوقی، آیت الله مصباح و آیت الله مشکینی رفت و از محضر آنان بهره بد. با پایان یافتن دروس سطح به دروس خارج آیات عاملی و آیت الله انصاری محلاتی در شیراز رفت و از محضرت آنان کسب فیض کرد. وی تا به امروز فعالیت‌های فرهنگی بسیاری به عالم اسلام تقدیم داشته است، به او تبلیغ اهتمام داشته و به نقاط مختلف دنیا مسافرت کرده و مردم آنجام را ارشاد نموده است. گنجینه خاطرات او در سفر به کشورهایی همچون آمریکا، روسیه، کشورهای اروپایی و آسیایی و همچنین کشورهای عربی و تجربیاتش در معرفی اسلام در زمره تجربیات غیرتکرار شدنی قرار می گیرد.  رابطه شخصی او با مقام معظم رهبری نیز زبانزد عام و خاص است. ارتباطی که در دوران سخت تبعید در دوره پهلوی شروع شده و تا به امروز این دو را به دوست قدیمی تبدیل کرده است. دیدار اعضای تحریریه هفته نامه پرگار با راشد یزدی در حیاط اصلی و زیبای هتل موزه فهادان یزد انجام شد. صحبتی که چندین ساعت به درازا کشید. شیخ شیرین از محزونی مردم شهرش گلایه دارد و امیدوار است روزی یزدی ها از حزنی که اقلیم و جبر جغرافیا بر سرشان آورده رها شوند. این گفتگو از فرهنگ آغاز شد و به روحیه مردم یزد پایان یافت. هرچند باید این گفتگو به دلیل ذیق وقت مصاحبه شونده در نیمه رها شد و حرف های زیادی گفته نشد.

بهتر است سوال اول را با تعریف فرهنگ در یزد آغاز کنیم. درک و برداشت شما از فرهنگ و اقلیم یزد چیست؟
فرهنگ آیینه مقابل آثار فکری و هنری یک ملت است. معتقدم فرهگ هر ناحیه از لحاظ جغرافیایی بسیار تاثیر می پذیرد. یزد از لحاظ جغرافیای در موقعیت خاص و حساسی قرار ندارد. نه جنگلی، نه دریایی، نه روزخانه ای. یزد موقعیت خاص طبیعی به جز کویر ندارد. علت بنای این شهر در برخورد دو مسیر وبده است. این دو مسیر یکی مسیر رفت وشد از ناحیه فارس به خراسان و دیگری کرمانات به اصفهان بوده است. جامعه شناسان علت به وجود آمدن شهرها را در زندگی مردم آن دیار بسیار تاثیر گذار می پندارند. یزدی ها نیز دو خصلت دارند نخست تجارت و دیگر دانش است که هر دو بی ارتباط یا دلیل به وجود آمدن این شهر نیست. حساب و کتاب یزدی در تجارت به اثبات رسیده است. الان تاجران یزدی در سراسر جهان جزو بهترین ها هستند حتی در کشورهایی همچون هندوستان و چین ، یزدی ها تاثیرات فوق العاده ای گذاتشه اند. مثلا در چین آثار تجارت یزدی ها فراوان است. این تجارت همراه با تاثیر فرهنگی و دینی بوده است. جالب است بدانید اصطلاحات دینی و اسلامی در این کشور از یزدی ها گرفته شده است مثلا وضو را مثل یزدی ها می گویند آب دست، نماز ظهر را نماز پیشین، نماز عصر را نماز پسین و نماز مغرب را شام و چهار رکعت نماز خفتن می گویند. اصطلاحاتی که فقط یزدی ها می گویند. داد و ستد بازرگانی دراین شهر هم اکنون از موقعیت خاصی دارد. کارخانه ها و صنایع مختلف و فراوانی در یزد ایجاد شده است نمونه ای گکه در شهری مثل شیراز نیست. یزد به دو قطب صنعت و دانشگاه تبدیل شده است. چرا که اقلیم یزد به این دو شاخصه نیاز دارد. کشاورزی و سایر این این چنین صنایعی با مزاج و طبیعت این مردم چندان سازگار نیست. آب و هوا مردم را زحمتکش، قانع و اندیشمند پرورش داده است. ما از لحاظ پزشکی و علوم مترقی جامعه رده بالایی داریم.
مردم یزد، جامعه فرهنگی هم هستند. نگاه کنید به آثار تاریخی و میراث فرهنگی که باقی مانده است. متاسفانه بی توجهی دست اندرکاران و گردانندگان جامعه فراوان است و به آثار فرهنگی و میراثی این مردم بی مهری شده است. این آثار نشان دهنده توان فکری، علمی و هنری مردم یزد است. در ساخت یک خانه نگاه کنید چقدر محسابات مهندسی و البته هنری صورت می گرفته است. اینها همه نشان توان بالیا فکری و فرهنگی مردم است.

شما اندیشه و تجارت را شاخصه مردم یزد می دانید که از حاصل جبر جغرافیایی بوده است. دیگر چه شاخصه هایی را می توانید ذکر کنید؟
شاخصه دیگر نوع اندیشیدن دینی مردم است. همین عبارت که به صورت تابلو تاریخی از یزد باقی مانده است. دارالعباده، دارالمونین، اینها از تاریخ به امروز رسیده است و تاریخ لقب اشتباهی را به یک جامعه نمی دهد. نگاه کنید به نوع رفتار یزدی ها در پذیرفتن اسلام. چقدر آگاهانه و اندیشمندانه اسلام آوردند و در عمل به  آن چقدر حساس هستند. حتی آداب و رسوم گذشته خود را به رنگ و لعاب اسلام در آورده اند. حسینیه ها و مساجد را ببنید همه اینها نشان دهنده این است که مردم یزد به دین اسلام پالیبندی عمیقی دارند. حجاب را ببنید. یزدی ها از جمله مردمان معتقدین به حجاب هستند.


برخی معتقدند این فرهنگ امروز به نوعی مورد حمله واقع شده است و به مفهوم تئوری دچار افول شده است. تا چه حد این ادعا را قبول دارید؟
نه اصلا قبول ندارم که فرهنگ یزدی ها دچار افول شده است. فرهنگ یک مبحث نسبی است. یزد یک موقعیت بکر دارد. کمتر مهاجرپذیر بوده است و اصالت مردم حفظ شده است. از حمله های بزرگ و تاریخی و اقوام دیگر در امان بوده ایم و کمتر ورد هجمه قرار گرفته ایم و شاید بتوان گفت همین مسئله باعث شده مردم یزد کمتر اهل ترس و جسارت باشند. آرام هستند و تندخو نیستند. من معتقدم اقلیم جغرافیای روی روان مردم نیز تاثیر دارد. مردم یزد محزون هستند.


طبق آمارهای ارائه شده نیز توسط برخی سازمان های ذیربط یزدی ها غمگین ترین مردم ایران هستند.
البته حزن مردم تاثیر از اقلیم دارد. شما نگاه کنید عین دوازده ماه سال در یزد محرم هست و هر روز جایی برای رضوه رفتن و مراسم هست. علاقه مردم یزد به روضه و گریه نشان می دهد مردم حزن دارند و شاد نیستند. در روزمره زندگی هم نا امیدوارنه به زندگی می نگرند. شما به شیرازی ها نگاه کنید. دنبال بهانه می گردند شاد باشند. ولی مردم یزد چه! در دو فصل شاد سال فصل بهار و پاییز، یزدی ها با هجوم طبیعت مواجه اند. من یادم هست در گذشته به خاطر توفان های شن در این دوفصل همیشه مادرم ناراحت بود. به دلیل خسارتی که این توفان به تمیزی زندگی اش می زد. خوب زن خانه دار یزدی شاد نیست. مرد یزدی هم شاد نیست.

این شادی را چگونه باید تولید کرد؟
ببنید وقتی نوحه خوان و منبری ما در روز عید در یزد از مردم گریه می گیرد آخر این انصاف است؟ کجای عالم با مردمانشان چنین می کنند. در هیچ کجای کشور در روضه یک زن غش نمی کند ولی در یزد ذکر مصیبت می کنیم حتما یک مورد داریم. این یعنی مردم دلشان گرفته، حزن دارند و می آیند روضه. وظیفه همگانی است. همه مردم باید بروند به سمت شاد زندگی کردن. به خدا قسم اسلام دین شادی بخشی است. هر کسی گفته اسلام یعنی گریه و عزاداری یک کلمه هم از دین زیبا نمی داند. باید شاد بودن را یاد گیریم. نگاه کنیم به دیگران.

به یزد لقب حسینیه ایران داده اند و از همین منظر مورد توجه هست.
بحثی نیست. ارادت ما به اهل بیت (ص)سرجایش ولی آخر کجای اسلام برخی از این رفتارها آمده است. مردم برای زندگی به شادی نیاز دارند. اقلیم و جغرافیا و برخی مساول دیگر بمجال شاد بودن را به مردم یزد نداده است. ولی می شود. این ارتباطات و رفت و شدها باعث شده کمی فضا بهتر شود. کمی مردم به سفر اهمیت بدهند و کمی شاد باشند ولی همگانی نیست. توصیه من به مردم یزد این است که به دنبال شاد بودن بروند. دین اسلام، دین شادی است و شادی مردم هیچ مخالفتی در اسلام ندارد.

 

بخش نظردهی بسته شده است..