یک روز تمرین در کانون ناشنوایان یزد

وقتی واژه ها اشاره می شوند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یزدی نیوز  گروه سرود کانون ناشنوایان یزد، تنها به اجرای سرود در برنامه های صدا و سیما و جشن های متعدد استانی محدود نشده است. به گفته مربی سرود و مدرس زبان اشاره کانون، گروه سرود « دستان بیدار » روزهای پر هیاهویی را می گذراند. « سعید بصیرت » می گوید: این گروه ۱۰ نفره شامل ۲ پسر و ۸ دختر جوان است. تنها ۲ نفر از اعضای کنونی، از افراد گروه قبل هستند و ما بقی تنها چند ماه است که با این گروه همراه شده اند. وی از موفقیت های گروه سرود ناشنوایان یزد در جشنواره های کشوری می گوید: هر ساله جشنواره کشوری سرود ناشنوایان در یکی از استان ها برگزار می شود. در سال ۸۹ این جشنواره در اهواز برگزار شد و گروه ما توانست رتبه اول کشوری از میان ۱۷ گروه را به خود اختصاص دهد، در سال ۹۰ جشنواره در یزد برگزار شد و استان یزد توانست رتبه دوم کشوری از میان ۱۴ استان را بدست آورد.

به گفته بصیرت، ناشنوایانی که دیگر عضو گروه نیستند، اکنون در مراحل دیگری سیر می کنند. او از افرادی نام می برد که اکنون در مسابقات ورزشی صاحب مدال اند و به طور جدی به فعالیت های ورزشی روی آورده اند و به همین خاطر از سرود فاصله گرفته اند.

« معصومه » دختر ناشنوایی است که حرکات اشاره را کمی دیرتر از افراد دیگر انجام می دهد. مربی به او پیشنهاد می دهد تا سبد گل را به دست بگیرد و در میان آنها حرکت کند. معصومه با حرکات بدن متفاوت از سایرین، سبد مملو از گل های پرپر شده را در دست می گیرد و گل ها را به گونه ای آرام و ملایم به سوی آنها می ریزد.

این گروه سرود مربی دومی هم دارد؛ « اکرم کوه » مربی دیگر این گروه، فردی است که ۸ سال با این کانون و بچه های آن انس گرفته است. وی که ۳ خواهر و یک برادرش ناشنوا هستند، این را دلیلی می داند که اکنون به عنوان رابط ناشنوایان و مربی گروه سرود در این کانون مشغول فعالیت باشد.

کوه، درباره بچه های گروه این گونه توضیح می دهد: از میان هنر جویان این کانون ۲ نفر کم شنوا و بقیه ناشنوا هستند. یک نفر دارای تحصیلات فوق دیپلم و مابقی دارای مدرک دیپلم اند. وی می افزاید: بیشتر بچه های ناشنوا مستقل هستند و به تنهایی از عهده کارهای خود بر می آیند. کوه، در کنار این استقلال، از سادگی و زود باوری این قشر جامعه می گوید، از اینکه، ناشنوایان زیادی هستند که به خود باوری نرسیده اند و برای انجام کارهای روزمره خود به دیگری به ویژه خانواده خود نیازمندند. وی همچنین درباره ناشنوایان می گوید: ساده لوحی، لطمه بزرگی به زندگی آنها می زند، برای نمونه، اگر به برادر من که ناشنواست چیزی که دوست دارد بدهید و بخواهید کاری را برایتان انجام دهد وی به راحتی خواهد پذیرفت و این در حالی است که او و امثالش بسیار زود رنج هستند و در برخورد با آنها نیاز به حساسیت بیشتری از سوی ماست.

با « ملوکه حاج حسینی » کم شنوا و قدیمی ترین فرد گروه هم صحبت می شویم؛ وی که تاکنون حضور مربی های متعددی در این گروه دیده است درباره گروهی که ۸ سال با آن خو گرفته، چنین می گوید: عاشق سرودم و هیچ گاه آن را رها نمی کنم. اکنون متأهل هستم و همسرم نیز کم شنواست، به همسرم گفته ام سرود را رها نخواهم کرد، او پذیرفته است و اکنون نیز مرا یاری می دهد.

معصومه دوباره با سبد گل از جلویمان عبور می کند. گلبرگ ها در فضایی آکنده از رنگ و موسیقی فرو می ریزند. دستان بصیرت حرکت می کنند. دوباره موسیقی آغاز می شود. قنوت بسته آسمون/ به قامت ستاره/ رو بوم کعبه/ ربنا نفس نفس می باره.

تمرین همچنان ادامه دارد، شعری که امروز برای اولین بار آن را خوانده اند قابل اجرا برای مراسم فردا نیست. به گفته مربی هنوز جای کار دارد. مربی پیشنهاد می دهد که شعرهای قبلی را تمرین کنند، اینجاست که بچه ها هماهنگ با هم سرود « ای ایران » را پیشنهاد می دهند

بخش نظردهی بسته شده است..