ترانس سکشوال را فریاد بزنید

روایتی از زندگی یک بیمار دارای اختلال هویت جنسی

«غزل سادات اسدیان»، ماه های پایانی خداحافظی با «سید رضا اسدیان» را سپری می کند، او هنوز عمل جراحی انجام نداده و در پیچ و تاب گذر از پزشکی قانونی، بهزیستی و همچنین کسب رضایت از خانواده است. جسم او با روحش در تضاد است و این تضاد، موجب می شود که جامعه را تنها شامل دو گروه زن و مرد نداند. « سید رضا» که ...

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یزدی نیوز دو جنسی ها از نظر جنسی هر دو ویژگی مردان و زنان را دارند و اختلال هویت جنسی ها (ترانس سکشوال ها)، از نظر جنسی منحصرا یکی از ویژگی های زن یا مرد را دارند و از نظر هویت، تمایلات شان مشابه جنس مخالف است.

نقل قول های غزل از برهه های منحصر به فرد زندگی اش، جنبه های متعدد زندگی یک ترانس سکشوال را نمایان می کند. برای نگارش گزارشی از احساسات و افکار یک فرد مبتلا به اختلال هویت جنسی، در محل اورژانس اجتماعی یزد با غزل سادات قرار ملاقات می گذاریم. غزل با روی باز و در زمان مقرر به استقبال این گفت و گو می آید. کارکنان مرکز اورژانس اجتماعی یزد نیز یکی از اتاق هایشان را به ما اختصاص می دهند و آنها هم در این گفت و گو با ما همگام می شوند. در اینجا احساسات، افکار و رفتار های غزل سادات در مورد خود، خانواده و جامعه یزد را که طی دو ساعت برایمان نقل کرده است، به صورت تیتر بندی شده از زبان خودش درج می کنیم.

 

شما تی اس هستید؟

«ببخشید آقا»، یک پسر جوان صدایم می زد. در حالی که متعجب به نظر می رسید، پرسید: «ببخشید، شما تی اس هستید؟»، نمی دانستم این واژه اسم مکان یا صفت است. از این رو، در پاسخ گفتم: «کجا»؟

چهار سال از آن روز گذشت. آن ترم، واحد درس تربیت بدنی را در دانشگاه آزاد یزد گرفته بودم. به خوبی او را شناختم، همان پسری بود که چند سال پیش در خیابان مرا صدا زد و پرسش عجیبی کرد. مرا به گوشه ای خواند و آنچه در مورد من احساس کرده را گفت. آن روز از آنچه می شنیدم، به طور عجیبی سر گیجه گرفته بودم.

 

در پوشش دخترانه

صدای من چندان دخترانه نیست اما چهره دخترانه ام باعث شده بعضأ مورد تعرض قرار بگیرم. پس از نخستین باری که دزدیده شدم، دیگر با تعصب کمتری از سوی خانواده، لباس های دخترانه را می پوشیدم. پیش از آن، لباس هایم را در پارکینگ منزل عوض می کردم که بعضا مورد خشم خانواده قرار می گرفت.

خانواده ام هنوز هم با مشکل من کنار نیامده اند. وقتی از پدر می پرسم، آیا امروز زیبا شده ام؟ پدر می گوید: برو لباس پسرانه بپوش تا آن وقت پاسخ تو که زیبا یا زشت شده ای را بدهم.

مادرم هم گاهی بغض می کند و بعضأ با عمل جراحی ام ابراز مخالفت می کند. او در حالی که اظهار می کند، دیگر با لباس دخترانه پوشیدنم مشکلی ندارد، می خواهد که از عمل صرف نظر کنم. مادرم، بعضأ احساس می کند که آبرویش رفته است. هرچند سه خواهر و دو برادرم، خانواده و همسایه هایمان اکنون دیگر مرا درک کرده اند، اما مادر من همچنان به نگاه های دیگران حساس است.

 

گرایش به همسری از جنس خودم

من هیچ وقت نتوانستم حتی در تصوراتم هم به این بیندیشم که همسر من یک زن باشد. من در حالی که یک مرد بودم، تمایلات جنسی ام گرایش به مردان داشت و این، موجب می شد که همیشه در حال عذاب وجدان بوده و از بودن در کنار مردان حسی حاکی از عدم رعایت اعتقادات جامعه ایران و دین اسلام داشته باشم. من از وقتی پا به دوران نوجوانی بگذارم با اینکه از وضعیت خود مطلع نبودم چنین حسی داشتم.

 

زمانی که طرد شدم

سال گذشته در مراسم عزاداری روز عاشورا مرا از هیأت محله بیرون کردند. آن روز نمونه بارز دل شکستگی من بود. قصه آن روز را برای خانواده ام تعریف کردم و به طور جدی آنها را مقصر و از آنها خواستم که دیگر برای تغییر لباسم به من سخت نگیرند.

یکی از مهمترین مواردی که موجب شد به طور جدی روی به پوشش دخترانه بیاورم، گشت ارشاد و نیروهای اماکن بودند. چهره دخترانه من در پوششی پسرانه این شبهه را ایجاد می کرد که ممکن است من یک دختر در پوششی پسرانه باشم. از این رو، ده ها بار چه در استان یزد و چه در سایر استان ها از سوی این دو گروه مورد پرس و جو قرار گرفته ام. اکنون دیگر در یزد شناخته شده ام و دیگر نیروی انتظامی کاری به کار من ندارد.

 

مشکل اشتغال

تاکنون در شغل های متعددی مشغول شده ام اما در هیچ کدام دوام نیاوردم. من بارها به دلیل فشار های موجود مجبور به ترک شغلم شده ام. کار به جای رسیده بود که هنگام شیفت من در یک فروشگاه، افرادی که به آنجا می آمدند بیشتر برای دیدن من و نه برای خرید از آنجا بود. من می بایست که از نظر جنسیت مشابه تمایلاتم می شدم و برای همین است که همچنان اصرار دارم از نظر جسمی هم یک دختر باشم.

 

جامعه تنها شامل مرد و زن نیست

به نظر من، این نگاه که جامعه تنها از دو گروه مرد و زن ایجاد شده، درست نیست. بلکه در این میان، گروهی مرکب از هر دو ویژگی نیز وجود دارد. زندگی حق همه موجودات روی این کره خاکی است و تفاوتی نیست که آن موجود در اقلیت یا در اکثریت موجودات باشد. این در حالی است که در کشور ما آنطور که شایسته است در این مورد فرهنگسازی نشده است و حقوق شهروندی در مورد گروه های اقلیت به درستی رعایت نمی شود.

 

به فال نیک می گیرم

من معتقدم که خداوند مرا دوست داشته که خواسته به این اندازه با دیگران متفاوت باشم. من اکنون دارای تجربه های بسیاری اعم از تجربه زندگی در قالبی پسرانه و ان شاالله تا شش ماه دیگر نیز در کالبدی دخترانه هستم. شرایطی که گذشت و نگاه هایی که به من می شد به گونه ای مرا تقویت کرد که اکنون به نظرم بسیار شکیبایی من افزایش یافته است. من زیر بار نگاه های اطرافیان، شناخت ویژه ای از نگاه های هر دو جنس یافته ام و اعتماد به نفسم نیز تقویت شده است. این موارد برای من ارزشمند است به گونه ای که بار ها هم گفته ام از وضعیتم راضی ام و آن را به فال نیک می گیرم.

 

«ترانس سکشوال» را فریاد بزنید

«مگر جامعه تنها از دو گروه مرد و زن تشکیل شده که مدام این فریاد را بر می آوریم که چرا جامعه دیروز مرد سالار بود و جامعه امروز فمنیسم؟»، این تأکیدی ترین اعتقاد غزل سادات است.

با غزل همراه شده ایم و روی کاغذ نام دوستان هم سن و سالش که از همنوعان وی هستند را می نویسیم. شمارش تمام می شود و نتیجه ای که می توان به استان یزد نیز تعمیم اش داد، به این صورت جمع بندی می شود:

«از نظر تعداد، ترانس سکشوال ها در یزد بیشتر از دو جنسی ها هستند. در یزد تاکنون یک نفر دو جنسی برای یکسان سازی جسمش و ۱۲ نفر ترانس سکشوال برای یکسان سازی جسم با روح از طریق قانون و دستگاه های حمایتی این استان اقدام کرده است. از میان این ۱۲ نفری که در یزد شناسایی شده اند، تنها سه نفر عمل جراحی کرده و به جنسی که با تمایلاتشان همخوانی دارد تغییر جنسیت داده اند».

بدون تردید غزل سادات اسدیان، چهارمین فرد یزدی نیست که برای مشخص کردن هویت جنسی اش در حال گذر از راهرو های دستگاه ها برای کسب مجوز است. چراکه آمار قطعی از مبتلایان به این اختلال وجود ندارد. غزل سادات این روزها بیش از هر چیز در حال گذر از نگاه های بعضأ سرد خانواده و جامعه برای کسب رضایت است. او آگاهی خانواده ها و در پی آن آگاهی جامعه در مورد گروه اقلیتی به نام «ترانس سکشوال» را فریاد می زند.

 

بخش نظردهی بسته شده است..