نقش شعر عاشورایی در میان مردم یزد
شعر فارسی از هنگام پیدایش از نظر پراکندگی جغرافیایی، گسترهای فراگیر داشته است، اهل ذوق از رهگذر مهاجرت به مراکز پیدایش دانشها، فنون و هنرها میشتافتند و پس از کسب توش و توان به زادبوم خود بازمیگشتند و خود عامل نشر و تعلیم آن میشدند.
در این میان نقش دربارها هم چشمگیر بود که در آنها شاعران، ادیبان و دانشمندان به هم میرسیدند و تبادل تجربه میکردند. یزد در بیشتر ادوار تاریخی شاعران، ادیبان، مورخان، دانشمندان و حتی دولتمردان و سیاستمدارانی داشته که از آموختن دانش و کسب تجربه و خلق آثار چه در غربت و چه در همین دیار استقبال میکردند.
ارادت به اهل بیت پیامبر و ستایش شخصیتهای تاریخ ساز عالم اسلام همچون حضرت علی(ع)، حضرت امام حسین(ع) و تحلیل، شرح و وصف رویدادهای زمان آنان در شعر شاعران فارسیگوی و نوشتههای سخنوران یزدیتبار حضور داشته است. اشعار عاشورایی از حیث لحن و ساختار و از نظر کاربرد، انواع گوناگونی دارند. گاه شاعر اثری کلاسیک و سنتی پدید میآورد که بازگو کننده قریحه او و پرداخت آن به موضوع مدح یا مرثیه سالار شهیدان است. گاه برای خطیب و واعظ شهر ابیاتی تدارک میکند تا به آواز در آغاز مجالس روضهخوانی سیدالشهدا(ع) بخوانند. این اشعار علاوه بر زبان ساده و مضمون پردازی صمیمی و سهل، از حیث موسیقایی نیز روانی، روشنی و سهولت خاصی دارند.
چنین سرودههایی باید از سکتههای وزنی و تعقیدهای لفظی و معنوی دور باشند تا هم خواننده و هم مخاطب بتوانند از آن بهره ببرند. بیشتر قالبها هم برای این هدف به کار گرفته میشدند، ولی پرداختن به غزل، مثنوی و قطعه بیشتر رواج دارد.
آثاری هم هستند که بیشتر لحن مرثیه، روایت و گاه مناجات دارند و برای ادا کردن به صورت نوحههای آهنگین سروده شدهاندو ضرباهنگ آن به کمک صدای نواختن دست بر سینه، از سوی مستمعان و عزاداران کامل میشود. این دسته از اشعار، کاملا موسیقایی و نظیر ترانهها و نغمههای مجلسی بودند و گاه نیز درهمان قالب شعر کلاسیک با اندک تصرف و از جمله مستزاد و بحر طویل خوشاهنگ جلوه میکردند. بخشی دیگر از اشعار عاشورایی مجموعهها و جنگهای خاص تغزیه (فردها) بودند که در عین تنوع وزن و قالب و لحن، حالت درام و گفت و گوی منظوم داشتند و زبان حال شخصیتهای شبیه خوانی را تشکیل میدادند.
ابیات و منظومههایی هم هستند که بر علمها و علامتهای هیاتهای عزاداری و کتیبهها، دیوار نوشتهها و گچبریهای تکیهها و مجالس نقش میبستند و علیالقاعده این ابیات و مصرعها باید شاه بیت و شاهکار لفظی و معنایی و مورد قبول عام باشند.
شاعران یزدیتبار در تمام این عرصهها آثاری عرضهکردهاند که نمونههایی از آنها باقی مانده و در دسترس عموم است. با این حال، بسیاری از تعلقها، تملکها و انتسابات به دلیل اخلاص خاصی که در مراسم محرم جریان دارد، ناشناس و نامعلوم مانده است. امروز به برکت رواج چاپ و نشر و فناوریهای دنیای ارتباطات، رایانه و شبکه جهانی اینترنت راه برای نشر، رواج، شناخت و مقایسه آثار هموار و زمینه گسترش شعر عاشورایی در همه جا و از جمله در این دیار که اهتمام خاصی به مراسم محرم، عزاداری و تعزیه در آن رواج دارد، فراهم شده است.همشهری
۲ دیدگاه
(۱)
نظری به نقش شعر عاشورائی در یزد
متاسفانه ، به خصوص طی یک دهه اخیر ، هشتاد – نود در صد از همه چیزمان سیاسی شده است ؛ و در یزد شاید صد درصد . چیزی نمانده است که پشت جلد کتاب ادبیات فارسی در این شهر بنویسیم : علوم سیاسی ! و وای به روزی که جوان ما بگوید « عبادت ما سیاست ما است ! ؛ و بنابر این در مجامع عمومی …
به نظر بنده ی کمترین شعر آئینی – عاشورائی یا هرنام دیگری که به آن بنهیم ، در یزد امروز بسیار فراتر از شعر سیحون ها و امثال سیحون ها است ؛ امٌا در پیچ و خم سیاست ، و مقتضیات سیاسی گرفتار آمده در نتیجه حتی در همین سایت های خبری ، و آنهم در این ایٌام به مصداقِ « گر به گردش نمی رسی برگرد » عملا” متروک شده است …
از شعر در یزد چه توقعی داریم ؟!
بنده ی نیمه یزدی که برخی از شعر های عاشورائیم سعادتمندانه با اقبال هزاران بازدید کننده در اینترنت مواجه شده است از کم توجهی به شعر شاعران یزدی ، مگر به قید « ارادتی بنما تا سعادتی ببری ! » بسیار شکوه دارم و گِله گزارم …
(۲)
جای اراذل نشده …
چی بگم ؟ از کی بگم ؟ هیچکی برام دل نشده
دل من حبس بوده هیچ زمونی ول نشده
دور خود چرخیده خون خورده و خون پس داده
سینه ام تنگ شده … ؛ جای اراذل نشده
بهر این سنگدلان که همه چون شیشه بُرند
شیشه ی عشق به حق رفته ، به باطل نشده
نه که بشکسته ، بگو خرد شده تیزآبیست
حوض کوثر ندیده ، با آب آن گِل نشده
راستی این کوه چرا سر به فلک برده ولی
رگ من ، رود دلم ، همره محمل نشده
محفل ظلم بسوزد ز حجاز و تا … شام
کاروان رفته و مدیونِ به « عجٌل » نشده
آی خدا ! این چه بساطی است براه محشر ؟
دهن ظلم پر از زهر هلاهل نشده ؟! …
این حسین است که در سیر الی اللهی تو
بُتی از عشق شده ، حسینِ راحل نشده
سِحر او بعد هزار و سیصد و اندی سال
شده طومار ارادت ؛ و نه ، باطل نشده
سالها رفته و ماه و روز و ساعات زیاد
دل من مانده در آن روز و … عاطل نشده
به فرنگ رفته و در دیار خوبان بلوند
چشمکی دیده ! ولی خمور و باقل نشده
کیسه های زر نفتی همه اش بنمودند
جاه و زر بین او و راستی ، حائل نشده
از همان روز تولٌد دل من دل نشده …
عشق او عشق حسینی است ، نه ، عاقل نشده