مدیر گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه یزد:

موقعیت ژئوپلتیک ایران؛ علت اصلی حمله متفقین به ایران بود / بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی؛ نتیجه دخالت‌های اشغالگران

مدیر گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه یزد با اشاره به اشغال نظامی ایران در جنگ جهانی دوم به دست متفقین گفت: دخالت‌های بی‌حدوحصر اشغالگران باعث به وجود آمدن بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در کشور شد.

به گزارش یزدی نیوز دکتر سید محسن میرحسینی در گفتگو با خبرگزاری فارس در یزد، در خصوص سوم شهریورماه سالروز اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم به دست متفقین گفت: تقریباً از دوره قاجار به بعد،‌ ایران محلی برای تاخت‌وتاز و اجرای طرح‌های توسعه‌طلبانه قدرت‌های بزرگ بوده است. در ابتدا پای دولت‌های استعمارگر انگلیس و روس و سپس دیگر دولت‌های بزرگ به‌ویژه آلمان و آمریکا، در ایران باز شد.

وی افزود: قبل از آن‌که در روسیه انقلاب کمونیستی اکتبر ۱۹۱۷ رخ دهد،‌ روسیه و بریتانیا بر سر نزدیکی با ایران و دستیابی به منافع یا مناطق آن و جلوگیری از ورود یک «قدرت سوم» به حوزه نفوذشان، با یکدیگر «همکاری» و «رقابت» داشتند؛ اما پس‌ازآنقلاب اکتبر و تغییر کامل اوضاع در روسیه، ایده‌ها و آرمان‌های دولت‌مردان کشور مذکور و انگلستان هم دچار دگرگونی شد و «هویت» جدیدی شکل گرفت که بر اساس آن، می‌بایست بار دیگر منافع این دو قدرت را تعریف و معنی می‌کرد.

عضو هیئت علمی دانشگاه یزد تأکید کرد: تقابل و دشمنی شوروی و انگلیس با یکدیگر از یک‌سو و تلاش هرکدام برای نزدیکی به آلمان و حمایت از آن کشور از سوی دیگر، نمونه‌ای از تغییر خط‌مشی‌ها و به تبعه آن تغییر منافع محسوب می‌شود. پس‌ازآن‌که مجموعه‌ای از عوامل، به‌ویژه حمایت‌های استالین و انگلستان از آلمان، منجر به روی کار آمدن هیتلر و درنهایت جنگ جهانی دوم توسط وی گشت، بار دیگر همه معادلات و تعاملات قبلی بین‌المللی به هم‌ریخت.

استاد علوم سیاسی دانشگاه یزد تصریح کرد: از یک‌سو، به‌رغم کوشش مخفیانه هیتلر برای نزدیکی و طرح پیمان مخفیانه با شوروی،‌ سرانجام تصمیم نهایی او مبنی بر حمله به این کشور، منجر بدان شد که دو دشمن پیشین یعنی شوروی و انگلستان به دو دوست و همکار مبدل گردند و از سوی دیگر درنهایت آمریکا نیز سیاست «انزواطلبی» خود را کنار گذاشته، به نفع متفقین وارد جنگ گردد.

میرحسینی ادامه داد: بدین ترتیب بار دیگر با تغییر منافع و شرایط سیاسی در اذهان سیاست‌گذاران، امکان همکاری و نزدیکی شوروی و انگلیس در جنگ دوم جهانی،‌ به‌ویژه در قبال ایران،‌ فراهم شد. اکنون ازیک‌طرف آلمان‌ها که به‌عنوان قدرت سوم، در ایران رخنه و نفوذ زیادی پیداکرده بودند و در عرصه‌های مختلف به‌ویژه اقتصادی مشغول فعالیت بودند، باید کنار زده می‌شدند؛ و بدین ترتیب خیال آن‌ها از تهدیدات آلمان‌ها، ازجمله تهدید چاه‌های نفتی توسط آلمان‌ها، راحت می‌گردید. از طرف دیگر،‌ نظر مثبت و مساعد ایران را مبنی بر اجازه استفاده متفقین از راه‌های ارتباطی ایران برای رساندن آذوقه و مهمات به شوروی کسب نمایند.

هراس رضاشاه از اتحاد آلمان با شوروی

مدیرگروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه یزد اظهار داشت: رضاشاه که از نزدیکی آلمان و شوروی و انعقاد معاهده میان آن‌ها و امکان بالقوه از دست رفتن ایالات شمالی ایران به هراس افتاده بود در آغاز پیشنهاد اتحاد با انگلستان را مطرح کرد، ولی با مشاهده شکستن معاهده میان شوروی و آلمان و تصورش مبنی بر غلبه هیتلر بر دشمنانش،‌ به سمت آلمان گرایش پیدا کرد و با خواسته‌های متفقین مبنی بر اخراج اتباع آلمان مخالفت کرد؛ و آنچه شوروی و انگلیس سال‌ها انتظارش را داشتند، یعنی اشغال و سلطه بر ایران،‌ عملاً فراهم شد و بدین ترتیب آن‌ها در سوم شهریور ۱۳۲۰ (‌ سپتامبر ۱۹۴۱ م.) پس از چند بار اخطار به دولت رضاشاه، ایران را اشغال کردند.

وی در ادامه با اشاره چرایی اشغال ایران از سوی متفقین عنوان کرد: به نظرم مهم‌ترین عامل حمله متفقین به ایران را باید موقعیت مهم و نقش استراتژیک ایران در جنگ دوم جهانی هم از منظر آلمان‌ها و هم از منظر متفقین دانست. هدف استراتژی آلمان در هم شکستن قدرت امپراتوری انگلستان و سلطه سیاسی برجهان بود. ازآنجائی که هارت لند یا قلب زمین نیز در خاک شوروی قرار داشت تبعاْ در هم شکستن شوروی نیز جزو هدف‌های پنهان استراتژی آلمان، محسوب می‌شد که در ابتدای جنگ، سیاست سازش با شوروی و تقابل با انگلستان و فرانسه اتخاذشده و پس از بروز بن‌بست در جبهه غرب تهاجم به خاک شوروی آغاز گردید.

این تحلیلگر مسائل سیاسی اظهار داشت: برای تحقق اهداف استراتژی آلمان موقعیت نسبی ایران نقش مؤثری داشت زیرا موقعیت ایران فرصت مناسبی را برای آلمان جهت اعمال فشار به انگلستان و روسیه فراهم می‌کرد. از دید هیتلر موقعیت جغرافیایی ایران در زمان جنگ جهانی دوم امتیازات زیاد ازجمله موارد زیر را داشت:

مجاورت با هندوستان و قرار گرفتن در دروازه ورود به آن کشور به‌عنوان کانون پشتیبانی اقتصادی و نظامی انگلستان.

مجاورت با شوروی در ضلع جنوبی آن کشور و ایجاد احساس تهدید برای شوروی سابق قرار داشتن در مسیر محور ارتباط بین دو منطقه عملیاتی و تحت کنترل متفقین یعنی منطقه اقیانوس هند و خلیج‌فارس که تحت کنترل و نفوذ انگلستان بود و شوروی که قلمرو عملیاتی متفقین محسوب می‌شد.

دارا بودن ذخایر عظیم نفتی در منطقه خوزستان به‌عنوان مخزن سوخت ماشین جنگی متفقین به‌ویژه انگلستان و نیز قرار داشتن در مسیر انتقال نفت از خلیج‌فارس که دسترسی به آن جزو اهداف هیتلر بود.

مجاورت با حوزه‌های نفتی قفقاز به‌عنوان مخزن سوخت شوروی که آلمان‌ها به آن چشم داشتند.

حضور کارشناسان و مأمورین آلمانی در ایران به‌عنوان منبع تهدید منافع متفقین.

وی تصریح کرد: در راستای دستیابی به این اهداف بود که زمینه‌سازی برای بهره‌برداری و استفاده از موقعیت و فضای ایران در استراتژی نظامی آلمان امری بدیهی می‌نمود. ازاین‌رو روابط تجاری با ایران در دوره زمامداری هیتلر توسعه زیادی یافت به‌طوری‌که تجارت خارجی ایران و آلمان که در سال ۱۹۳۲ م حدود هشت درصد کل تجارت خارجی ایران بود در سال‌های شروع جنگ جهانی دوم به ۴۵ درصد بالغ گردید.

میرحسینی تأکید کرد: همچنین هیتلر باهدف دسترسی به خلیج‌فارس و هندوستان، به‌منظور خروج رقبا از صحنه، به دولت ایران پیشنهاد مشارکت در فعالیت‌های مدرن سازی ایران را داد. از سوی دیگر از منظر متفقین نیز دلایل زیادی برای اهمیت ایران و به دنبال آن اشغال ایران وجود داشت ازجمله:

کنترل ایران باعث بالا رفتن ضریب امنیتی هندوستان و جلوگیری از دسترسی دشمن به آن می‌شد.
تصرف ایران نه‌تنها مانع از دسترسی آلمان‌ها به منابع نفت قفقاز و خوزستان و خلیج‌فارس می‌شد بلکه استمرار دسترسی به مخازن نفت مزبور و تأمین نیاز سوختی متفقین را تضمین می‌کرد و کارایی ماشین جنگی آن‌ها را در سطح بالایی نگه می‌داشت.

کنترل ایران به خاطر موقعیت جغرافیایی آن بین قلمرو نفوذ انگلیس در جنوب و قلمرو نفوذ شوروی در شمال می‌توانست قلمرو عملیاتی متفقین را به هم مرتبط ساخته و تدارکات موردنیاز را به پشت جبهه‌های شوروی منتقل کند به‌خصوص که ایران نسبت به مناطق پیرامون شبکه ارتباطی کارآمد و نوسازی شده را در اختیار داشت.

تصرف ایران تهدید جبهه جنوبی روسیه شوروی را کاهش داده و امکان تقویت آن را نیز فراهم می‌آورد.

این کارشناس مسائل سیاسی افزود: لذا به دلایل فوق و دلیل یا بهانه عمده‌تر حضور آلمان‌ها در ایران بود که متفقین ایران را در سوم شهریور ۱۳۲۰ اشغال نمودند. دلیل مهم دیگر برای اشغال ایران به نظرم سیاست رضاشاه مبنی بر گرایش به آلمان‌ها و اتخاذ سیاست گرایش به نیروی سوم بود. رضاشاه زمانی عنان قدرت سیاسی را در دست گرفت که هیچ قدرت ملی و سراسری در کشور وجود نداشت و شخصیت‌ها و قدرت‌های ملی عملاً ْبه یک نیروی ضد ملی تبدیل‌شده بودند لذا اساس سیاست خارجی ایران در دوره وی حفظ موازنه انگلیس و شوروی در کشور با تکیه‌بر قدرت سوم یعنی آلمان برای حمایت سیاسی و اقتصادی بود. دلایل گرایش رضاشاه به آلمان‌ها را می‌توان ازجمله موارد زیر دانست:

رهایی ایران از نفوذ دو رقیب روس و انگلستان، چیزی که به دلیل سابقه بد و نامناسب دو قدرت ایران مورد نفرت و انزجار مردم ایران بودند.

هراس رضاشاه از کمونیسم و امکان شیوع آن در ایران

از منظر اقتصادی می‌توانست مشکلات تجاری و اقتصادی روابط تجاری ایران و آلمان را حل نماید.

استاد علوم سیاسی دانشگاه یزد ادامه داد: در راستای اهداف فوق بود که حجم تجارت خارجی ایران در سال ۱۳۱۷ به ۲۱ درصد و در سال ۱۳۱۸ به ۴۲ درصد و در سال ۱۳۱۹ مبادلات بازرگانی ایران و آلمان با چنان سرعتی افزایش یافت که صادرات آلمان به ایران پنج برابر شد و آلمان نیز بزرگ‌ترین خریدار مواد خام صادراتی ایران گردید و سرانجام در سال ۱۳۲۰ میزان ۵۰ درصد تجارت خارجی ایران منحصر به روابط با آلمان بود.

اشتراکات هیتلر و رضاشاه در تفکرات مستبدانه

وی اذعان کرد: از سوی دیگر شخصیت رضاشاه که اقتدارگرا و مستبد بود با حکومت استبدادی و دیکتاتوری حاکم در ایران و آلمان، زمینه‌های اشتراک مسلکی و فکری را بین رضاشاه و هیتلر به وجود آورده بود که زمینه‌های همگرایی میان آن دو را برقرار می‌ساخت.

مدیرگروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه یزد با اشاره به اینکه متفقین با حمله به ایران چه اهدافی را دنبال می‌کردند گفت: مهم‌ترین اهداف حمله متفقین به ایران را می‌توان اولاً دستیابی به کوتاه‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه حمل تدارکات و مهمات جنگی و آذوقه به جبهه شوروی ثانیاً سرپیچی رضاشاه از اخراج مستشاران و به قول متفقین نیروهای آلمانی از خاک ایران و ثالثاً نیاز شدید و مبرم متفقین به نفت ایران بود که می‌ترسیدند در انتقال نفت خللی از طرف دولت ایران ایجاد شود و رابعاً پیش‌دستی افسران دول محور که تصور می‌شد درصدد برکناری رضاشاه و ایجاد یک رژیم طرفدار آلمان بودند دلیل پنجم را می‌توان فاش شدن سیاست خاورمیانه‌ای هیتلر دانست که بست و نفوذ آلمان در منطقه خاورمیانه و تصرف چاه‌های نفت و ضربه زدن به دولت‌های رقیب را در سر داشت که دولت‌های فرانسه و انگلستان را به واکنش جدی وا‌داشت.

میرحسنی افزود: در رابطه بااینکه چرا رضاشاه باوجود تهدیداتی که از سوی دولت‌های متفق می‌شد آن‌ها را جدی تلقی نمی‌کرد و بر استراتژی بی‌طرفی خود اصرار می‌ورزید دلایل چندی وجود دارد ولی به نظر من چند مورد زیر می‌تواند مهم‌ترین ادله وی برای مقاومت در مقابل خواست متفقین و درنهایت اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ باشد:

 رضاشاه فکر می‌کرد ارتش هیتلر پیروز نهایی جنگ خواهد بود و اینکه مردم ایران به لحاظ ذهنی و پیشینه تاریخی نسبت به شوروی و انگلستان متنفر بودند و نیز در همین حین هیتلر به رضاشاه قول داده بود که اگر تا سال ۱۳۲۱ مقاومت کند در ایران نیرو پیاده می‌کند.

وی می‌پنداشت که منافع انگلستان عمیقاً با منافع شوروی در تضاد است و به دلیل رقابت و دشمنی امکان سازش میان آن‌ها وجود ندارد.

شاه پهلوی آمریکا را هنوز کشوری آزادی‌خواه می‌دانست که می‌تواند مانع از اشغال ایران توسط شوروی و انگلستان شود.

این تحلیلگر مسائل سیاسی عنوان کرد: درنهایت تحولات بین‌المللی جنگ و عدم درک نخبگان سیاسی داخلی از این تحولات منجر به شکست استراتژی بی‌طرفی کشور ایران شد.

کارشناس مسائل سیاسی در خصوص خسارت‌های حمله متفقین به کشور اظهار داشت: شکست استراتژی بی‌طرفی رضاشاه و اشغال ایران توسط متفقین آغاز دوره نوینی در تاریخ ایران بود که تبعات آن تا سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران یعنی به مدت ۳۷ سال ادامه داشت.

میرحسینی تأکید کرد: اولین نتیجه شکست استراتژی بی‌طرفی، برکناری رضاشاه و انتخاب فرزندش محمدرضا به‌جای وی، فروپاشی ارتش نوپای ایران و امضای پیمان اتحاد سه‌جانبه پس از چندین ماه مذاکره و نامه‌نگاری در ۹ بهمن ۱۳۲۰ میان ایران، انگلیس و شوروی در ۹ ماده و چندین ضمیمه بود.

اشغال نظامی ایران؛ نقص حاکمیت ملی کشور بود

وی تصریح کرد: مفاد پیمان‌نامه همه به نفع دولت شوروی و انگلیس و برخی فصل‌های آن حاکی از تحمیل اراده آن دولت‌ها بر دولت ایران و نقض حاکمیت ایران بود برای مثال در بند یک فصل چهارم این پیمان آمده بود که ‌‌‌دول متحد می‌توانند در خاک ایران قوای زمینی، دریایی و هوایی به عده‌ای که لازم بدانند نگه‌دارند. هرچند در این بند ذکرشده بود که ٫حضور این قوا در خاک ایران اشغال نظامی نخواهد بود و مزاحمت آن‌ها به ادارات و قوای تامینیه ایران و زندگانی اقتصادی کشور و رفت‌وآمد سکنه و اجرای قوانین و مقررات ایران در حداقل امکان خواهد بود.

استاد علوم سیاسی دانشگاه یزد ادامه داد: اما در عمل این حضور حالت اشغال نظامی به خود گرفت و شاهد آن اینکه حتی بعد از پایان جنگ و خروج قوای انگلیسی و آمریکایی از جنوب ایران قوای شوروی از شمال ایران بیرون نرفتند و با کمک عمال توده‌ای خود حوادث جدایی آذربایجان از ایران به دست جعفر پیشه‌وری و نیز حادثه کردستان را دامن زدند.

عضو هیئت علمی دانشگاه یزد اذعان کرد: همان گونه که گفته شد، برای عبور لشکریان یا مهمات از یک دولت‌به‌دولت متحد دیگر برای مقاصد مشابه دیگر به دول متحده حق غیر محدود بدهند و درصورتی‌که ضرورتی نظامی ایجاب کند به هر نحوی که مقتضی بدانند از راه‌های آهن، راه‌ها و رودخانه‌ها و میدان‌های هواپیمایی و بندرها ولوله‌های نفت، تأسیسات تلفنی، تلگراف و بی‌سیم نیز استفاده کنند که این امر نقض علنی حاکمیت سرزمینی دولت ایران بود. از سوی دیگر در این پیمان ذکرشده بود که متفقین می‌توانند از چاه‌های نفت ایران برای استفاده نیروی نظامی متفقین در جنگ به‌طور مجانی استفاده کنند و نیز از خدمات اتباع ایرانی در خدمت ارتش متفقین بدون پرداخت هیچ‌گونه دستمزدی استفاده شود، که این امر به‌منزله بدهکار کردن دولت ایران به‌جای خود بود و حالت استعماری داشت.

وی به وجود آمدن قحطی در سراسر کشور ایران را پیامد بعدی شکست استراتژی بی‌طرفی و اشغال ایران دانست و گفت: درحالی‌که کشور در قحطی و گرسنگی به سر می‌برد، گندم و برنج ایران برای قوت سربازان متفقین به شوروی ارسال می‌شد.

میرحسینی اضافه کرد: پیامد بعدی شکست استراتژی بی‌طرفی اعلان‌جنگ کشور ایران به آلمان و ژاپن و قطع رابطه با متحدین بود. در دوره پیش از آغاز جنگ جهانی دوم و پس‌ازآن دولت ایران همواره با دولت آلمان و ژاپن روابط اقتصادی داشت اما با فشار متفقین ایران در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ به آلمان و در اسفند سال ۱۳۲۳ به ژاپن اعلان‌جنگ داد. ایران‌ توان جنگیدن نداشت، همان‌گونه که در شهریور ۱۳۲۰ نیز نتوانست چند روز در مقابل‌ متفقین مقاومت کند ولی برخی از دولتمردان ایران مانند محمد ساعد مراغه‌ای تصور می‌کردند که در صورت اعلان‌جنگ‌ به آلمان، از مزایای آن در دوره پس از جنگ استفاده خواهند کرد، ولی از تاریخچه سیاه‌ روابط طولانی ایران با انگلیس و روسیه غافل بودند.

دخالت‌های بی‌حدوحصر اشغالگران در کشور

مدیر گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه یزد، دخالت در امور پولی، مالی و مالیاتی کشور را نیز از دیگر اقدامات متفقین در ایران دانست و تأکید کرد: متفقین با انتشار اسکناس بدون پشتوانه و پرداخت نکردن عوارض واردات زمینه فقر، تورم و گرانی، اختلال در امور مالی و اقتصادی کشور و اختلال در تجارت خارجی را فراهم کردند. صدور کالاها و مواد غذایی به شوروی نیز سبب ایجاد قحطی و فقر در میان مردم شد و دولت ایران ناچار برای جبران کسر عواید خود متوسل به استقراض از بانک ملی شد و برای رفع حاجت متفقین متوسل به انتشار اسکناس گردید تا آنجا که میزان اسکناس منتشره که قبل از آن در ظرف ده سال ده برابر شده بود از اوت ۱۹۴۱ به بعد در ظرف یک سال و نیم تا میزان هفده برابر و نیم بالا رفت و ذخیره فلزی اسکناس از بیست درصد هم پایین‌تر آمد.

کارشناس مسائل سیاسی از بین بردن آسایش و امنیت مردم و قطع غیرقانونی و بی‌رویه درختان به‌ویژه توسط روس‌ها در مسیر راه‌آهن جنوب به شمال و مناطق شمالی کشور تخریب جدی و کامل جنگل‌ها را از دیگر اقدامات و پیامدهای حضور متفقین در ایران دانست.

وی ادامه داد: پایبند نبودن متفقین به تعهدهای رسمی خود درباره حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران در پایان جنگ‌ هم از نکات تلخ پایانی ماجرای اشغال ایران است چراکه متفقین تعهد داده بودند که شش ماه پس از پایان جنگ از ایران‌ خارج خواهند شد. امریکا و انگلیس به این تعهد عمل کردند، اما روس‌ها تا سرحد تجزیه مناطق شمالی ایران پیش رفتند و روس‌ها حتی پس از اجلاس‌های صلح نیز حاضر نشدند از ایران خارج شوند و ایران را تخلیه کنند و هرچند دولت‌های متفق دیگر نیز به‌ این وضع اعتراض داشتند، ولی هیچ اقدام عملی انجام ندادند. بحران‌های آذربایجان، کردستان‌ و برخی مناطق دیگر بخشی از پیامدهای حضور روس‌ها بود. ایران برای حل این بحران‌ها هزینه‌های سنگین سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متحمل شد که با پیمان اتحاد سه‌گانه‌ تعارض داشت.

تأمین ۳۰ درصد از تجهیزات نظامی و آذوقه موردنیاز جبهه شوروی از طریق ایران 

میرحسینی در ادامه با اشاره به تأثیرات اشغال نظامی ایران در روند جنگ جهانی دوم گفت: موقعیت ژئوپلیتیک ایران در جنگ دوم جهانی این کشور را در جایگاهی دشوار قرارداد؛ زیرا تنها گذرگاه انتقال تجهیزات نظامی به شوروی بود و از میان راه‌های پنج‌گانه‌ای که پیش پای متفقین قرار داشت تا به شوروی کمک برسانند. مسیر ایران به دلیل اینکه حلقه اتصال قلمروی نفوذ و مناطق عملیاتی متفقین در منطقه اقیانوس هند و خلیج‌فارس و خاک شوروی به شمار می‌رفت و داشتن شبکه ارتباطی شوسه و راه‌آهن نوساز و پیوند خلیج‌فارس و دریای مازندران معتبرترین گذرگاه کمک‌رسانی به شوروی بود.

عضو هیئت علمی دانشگاه یزد در پایان اظهار داشت: می‌توان گفت که اشغال نظامی ایران به‌طورقطع سهمی بسزا در پیروزی متفقین داشت به‌گونه‌ای که متفقین از ایران با عنوان پل پیروزی یادکردند چراکه حدود ۳۰ درصد تجهیزات نظامی و آذوقه موردنیاز جبهه اتحاد شوروی از طریق ایران تأمین می‌شد و از سوی دیگر با توجه به‌قرار گرفتن ایران در زیر گوش اتحاد شوروی درصورتی‌که آلمان‌ها توانسته بودند به اهداف خود در نگه‌داشتن ایران به‌عنوان متحد غیررسمی خود برسند ایران می‌توانست راه ارتباطی خوبی برای آنان در حمله به شوروی بجای مناطق یخ‌زده شمالی باشد که باعث نابودی سربازان آلمانی در سرمای خود و سرانجام شکست آنان شد.

 

بخش نظردهی بسته شده است..