شباهت های “انسان” و “نای” در تمثیل ماندگار مولوی

لیدا واعظ (عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد میبد)

 

"نی نامه" که در اصطلاح به هجده بیت ابتدایی مثنوی شریف اطلاق می شود، هم از منظر معنایی و معرفتی و هم با ملاحظه ابعاد ادبیاتی و جوانب زبانی، شاهکاری بی مانند و در اوج زیبایی و گویایی است. همین چند بیت مختصر، که دریایی از معارف فاخر عرفان اسلامی را در خود دارد تاکنون مورد شرح و تفسیر بسیاری از بزرگان اهل معرفت و سخن شناسان سترگ و ادیبان نامدار قرار گرفته و ای عجب که هنوز نیز ناگفته های بسیاری در سینه دارد.

موضوع "نی نامه"، همچون سراسر مثنوی معنوی و یا دیوان شمس و دیگر آثار مولانا "عشق" است. کلید واژه ای مبنایی و بنیادین که بدون درک و دریافتی از آن نمی توان از مولانا و یا اصولاً از هر عارف دیگری چون حافظ و نظامی و … سخن گفت. عشق، بحری است بی پایان و مواج که "هیچش کناره نیست" و پرداختن بدان خطیر، عافیت سوز و "پرخون" است و چنانچه اشاره شد سراسر سخن مولانا در مجموعه آثار منظوم و یا منثورش "حدیث عشق" و پرداختن به ماهیت (ذات) و جوانب (اعراض) آن است.

باری، موضوع این گفتار کوتاه پرداختن به هزارتوی رازناک "عشق" و یا شرحی دیگر از "نی نامه" مثنوی نیست بلکه سعی داریم تا شباهت های "انسان" و "نای" را در تمثیل عمیق و حکیمانه مولانا در مقدمه مثنوی بررسی کنیم.

در مقام مقدمه باید خاطر نشان ساخت که اولاً شیوه "تمثیل" از انواع طرق تعلیمی به حساب می آید که برای تقریب به ذهن مخاطب استفاده می شود. در این شکل و شیوه تلاش می شود درک مفاهیمی معقول و ناپیدا به کمک مثال هایی محسوس و مشهود برای مخاطب تسهیل شود. مولانا در کتاب مثنوی (که از هر جهت اثری تعلیمی شمرده می شود) برای انتقال مفاهیم بلند معقول و معنوی در نهایت استعداد و استادی و هنرمندی از روش تمثیل برای آموزش استفاده می کند و شاید بتوان او را در این زمینه بی نظیر دانست.

دومین نکته ای که تذکر مقدماتی آن لازم می نماید آنکه تمامی شارحان مثنوی، مراد از "نی" را در اندیشه مولانا "انسان" دانسته اند. با این تفاوت که برخی منظور از "انسان" را شخص مولانا می دانند. بعضی دیگر "روح دردمند" آدمی یا "نفس آگاه" (ناطقه) انسانی را به طور عام، منظور مولوی دانسته اند و بالاخره گروهی دیگر "انسان کامل" را مقصود صاحب مثنوی معرفی کرده اند. باید توجه داشت شروح گوناگونی که بدانها اشاره شد، مخالفت ماهوی با یکدیگر نداشته و مانعه الجمع نیستند و از طرف دیگر در محدوده مفهوم "انسان" با یکدیگر اشتراک معنوی دارند.

با ذکر این مقدمه کوتاه، فهرست وار و بر سبیل اختصار شباهت های نای (مشبه به) و انسان (مشبه) را در ابیات "نی نامه" مرور می کنیم:

۱) "نی" از "نیستان" که معدن و مزرعه آن است جدا گردیده و "انسان" نیز از موطن و مولد اصلی خود که عالم معناست بر زمین "هبوط" کرده است. "نی" متعلق به نیستان است و آدمی نیز علی رغم کالبد خاکی و تعلق ظاهری به زمین، متعلق به عالم بالاست:

ما ز بالاییم و بالا می رویم

ما ز دریاییم و دریا می رویم (مولانا، دیوان شمس)

۲) نوای نی، سوزناک و حزین است. اصولا در بین ادوات موسیقی شاید بانگ نای، محزون ترین اصوات باشد. انسان غریب نیز با صوتی حزین، می نالد و از این روی نوای نی با "ناله" آدمی همگون هستند.

مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق

ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست (دیوان غزلیات حافظ)

 

۳) بانگ نای و ناله آدمی هر دو در دردی مشترک و همسان ریشه دارند که همانا غربت هجران و اشتیاق وصال است:

ز فراق چون ننالم من دل شکسته چون نی

که بسوخت بند بندم ز حرارت جدایی (دیوان اشعار فخرالدین عراقی)

۴) نی، سازی بادی است و از این جهت به سیستم صوتی آدمی بسیار شبیه است و سازهای زهی که با زخمه به صدا در می آیند از این جهت کمتر به انسان شباهت دارند. همچنانکه بانگ نای از "باد" است صدای آدمی نیز حاصل ارتعاش تارهای صوتی در اثر حرکت "باد" است.

۵) اگر صدای دل انگیزی از انسان عاشق بر می خیزد و نوای جذابی سرمی دهد تأثیر معجزه عشق است. در منطق اهل عرفان، انسان بدون عشق هیچ است و پوچ. نی نیز بدون نفسی که در آن بدمد تکه چوبی بی ارزش خواهد بود که مستحق سوختن است.

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید

ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی (دیوان غزلیات حافظ)

۶) نوای نای و ناله آدمی هر دو افشاگر و غمازند و از سوز درون و آتش پنهان سینه او سخن گفته و رمز و راز درون او را آشکار می سازند و اصولاً درد عشق را نمی توان مخفی نگاه داشت.

گر فلاطون به حکیمی مرض عشق بپوشد

عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش (دیوان اشعار سعدی)

۷) نی، میان تهی و اجوف است. انسان اهل معنا نیز از نخوت و غرور به دور است چراکه می داند از خود و در خود هیچ ندارد و هرچه هست از ناحیه حضرت "او"ست.

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست (دیوان غزلیات حافظ)

۸) فهم معنای بانگ نای و مضمون ناله آدمی نیاز به همراهی و همزبانی دارد. به عبارت دیگر هر کسی برای شنیدن پیغام سروش عشق و اسرار معنوی محرم نیست. البته مراد از همزبانی در منطق عرفان، "سنخیت" و همانندی است و نه لزوماً همزبانی ظاهری:

پس "زبان محرمی" خود دیگر است

همدلی از همزبانی بهتر است

مولانا در چند بیت از "نی نامه" به همین موضوع کلیدی پرداخته است و بر هم "زبانی معنوی" تأکید داشته است و از جمله:

با لب دمساز خود گر جفتمی

همچو نی من گفتنی ها گفتمی

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید والسلام

و یا به فرموده حافظ:

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش (دیوان غزلیات حافظ)

۹) همچنانکه نی در تمام مجالس نواخته می شود و یا به تعبیر مولانا با "خوش حالان" و "بدحالان" حریف و همراه می شود، آدمی نیز برای درمان درد غربت خویش به هر سوی، سر می زند و هر درمانی را می آزماید. البته درمان حقیقی در پنهان آدمی، طریق تعبد و معرفت است که أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ.

آزمودم دل خود را به هزاران شیوه

هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد (دیوان غزلیات شمس)

۱۰) بانگ نای اگر از سوز سینه برخیزد آتشین خواهد بود و دل های آگاه و بیدار را نیز خواهد گداخت. نفس مردان حق نیز که ریشه در هوی و هوس نداشته بلکه از روح آسمانی و الهی آنها منشأ می یابد نیز مشتاقان طریق سعادت و نفوس مستعده را متحول و دیگر گون می سازد.

آنچه از شباهت های "انسان" و "نای" در این گفتار ناقص و مختصر طرح شد، می تواند از سوی اهل فن موضوع شروح و تفاسیری جامع و دقیق تر قرار گیرد. منظور آنکه انتخاب این تشبیه و تمثیل از سوی ملای رومی در نهایت دقت و درستی بوده و هر کدام از وجوه این تشبیه می تواند ماجرای "عشق" به عنوان محتوای غالب متون معنوی ادب فارسی را از منظری خاص توجیه و تفسیر نماید.

 

 

منابع استفاده شده:
تابناک

بخش نظردهی بسته شده است..