کتابفروشِ آگاه یزد موجب تحول کتابفروشی های شهرش شد

«محمود شفیع حسینی» که یزدیها او را با عنوان «محمود آگاه» می‌شناسند، از جمله چهره‌های تاثیرگذار در حوزه کتابفروشی های یزد برود به طوری که در بازه‌ای ده ساله سرانه کتابفروشی‌ها را در این شهر تا ۱۰ برابر افزایش داد.

«حسین مسرت» نویسنده، پژوهشگر و فعال فرهنگی استان یزد در مورد این چهره شهیر دارالعلم یزد می‌گوید: شفیع حسینی با بهترین برخوردهایش سعی می‏‌کرد علاقه‏‌مندی مردم یزد را به کتاب بیش از پیش فزونی بخشد.

به گفته وی، به گواهی بسیاری از مردم یزد هیچ‏گاه شفیع حسینی به کتاب‌فروشی به عنوان پیشه‏‌ای پول‌ساز نگاه نکرد و تا آخرین روزهای زندگی پربارش، هرگز دامن خود را به پنهان کردن و گرانتر فروختن کتاب نیالود و از این که برخی با این کارشان، سعی در وارد کردن فشار بر روی گروه کتابخوان داشتند، بسیار در رنج بود به طوری که شخصاً بارها وی را در این خصوص آزرده خاطر می‌دیدم.

مسرت در ادامه با گذری بر زندگی این شخصیت فرهنگی یزد، اظهار می‌کند: «محمود شفیع حسینی» فرزند غلامحسین به سال ۱۳۲۳ در روستای هدش(ده‏ بالا)یزد دیده به جهان گشود، دوران آموزش ابتدایی را در همان جا به پایان رساند و برای کار راهی یزد شد. چند سالی در بنگاه شرینی سازی رهبر به کار پرداخت و سپس در سن ۱۴ سالگی راهی تهران شد؛ نخست روزنامه‏ فروشی کرد و سپس در انتشارات نام‏‌آور دهخدا با دنیای کتاب و اهل آن آشنا شد. به دلیل درستکاریش، مسئولیت عمده کتابفروشی را عهده‏‌دار شد و شش سالی در آنجا ماند و آن گاه نزد معتبرترین انتشارات تهران یعنی «پیام»، عاشقانه ادامه کار داد.

وی ادامه می‌دهد: کمتر کسی است که برخوردهای آگاهانه و صمیمانه وی را به یاد نداشته باشد چرا که در آن سال‌ها کتاب‌فروشی پیام، جایگاه آمد و شد روشن‏‌اندیشان و فرزانگان تهران و زنده‌یاد حسینی مورد اعتماد آنان بود.

مسرت عنوان می‌کند: اوائل سال ۱۳۵۸ به عشق خدمت به مردم یزد و این که اهالی یزد، کمبود کتابفروشی فعّالی را احساس می‌کردند، به این شهر آمد و کتاب‌فروشی آگاه را بنیان گذاشت؛ هر چند در آن سال‌ها (۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷) در تهران، همیشه بهترین یاور همشهریانش بود امّا دلسوزانه و با آگاهی به این که درآمدش بسیار کمتر از تهران خواهد بود، به دیارش بازگشت.

به گفته وی، درستی، نیک‌خویی و مهربانی شفیع حسینی که زبانزد تمام انتشاراتی‌های تهران بود، باعث شد که بهترین و روزآمدترین کتاب‌ها را با خاطری جمع برایش ارسال کنند. ضمن این که با گشایش آگاه، دیگر یزدی‌ها از رفتن به تهران بی‌نیاز شدند و پس از آن، دیگر کتابفروشی‌های یزد در یک رقابت سالم فرهنگی سعی کردند تا سطح و کیفیت کتاب‌ها را در حد کتابفروشی‌های تهران برسانند، حتی طی مدت ۱۰ سال مابین سال‌های ۵۸ تا ۶۸ سرانه کتابفروشی‌های یزد به جمعیت آن، ۱۰ برابر بیشتر از معمول شد.

این پژوهشگر یزدی خاطرنشان می‌کند: شفیع حسینی از پیشگامان ورود کتاب‌هایی با اندیشه نو در یزد شد و با این کارش گامی مهم در راه بالا بردن سطح فرهنگ و دانش و تغذیه کتابخانه‏‌های همگانی یزد برداشت.

مسرت می‌گوید: او تحصیلات زیادی نداشت امّا پُرتجربه و کتاب‏شناسی برجسته، روشن‏ بین و صاحبنظر بود و نسبت به مسایل تاریخی و فرهنگی، دیدی روشن و واقع‏‌بینانه داشت، از آخرین اخبار کتاب که به وسیله نشریّات فرهنگی داده می‏‌شد، آگاهی داشت و با بیشتر نویسندگان و آثارشان آشنا بود و می‏‌دانست در هر زمینه چه کتاب‌هایی به چاپ رسیده یا زیر چاپ است و نام کتابفروشی با شخصیّت حسینی تناسبی درخور داشت.

وی با بیان این که آخرین کتابی که مشغول خواندنش بود و در یاد بنده مانده، کتاب روزهای مرحوم دکتر اسلامی ندوشن بود، اضافه می‌کند: به تعبیر استاد فرهمند، حسینی فردی وارسته و دانشمند بود؛ بلند نظری، سعه‏ صدر، فروتنی، خونگرمی و مهمتر از همه به دور بودن از تعصّب‏‌های خام در نزد او زبانزد همگان بود.

وی ابراز می‌کند: شفیع حسینی توانست با تجربه گرانقدری که در تهران اندوخته بود، بهترین پایگاه دانش و فرهنگ و هنر را در یزد بگشاید و در اندک زمانی کتابفروشی‏‌اش، جایگاه دوستداران علم و ادب شد. چه بسیار پیوندها و ملاقات‌هایی که از طریق وی میسر می‏‌شد. با شناختی که از ناشرین برجسته و کتابهای خوب داشت، بهترین کتابها را در یزد فراهم می‏‌کرد و عطش مردان کویر را فرو می‏‌نشاند، روزآمدترین کتاب‌ها را می‏‌شد در کتابفروشی‏‌اش یافت، همچنین نمایندگی بیشتر مجلّه‏‌ها و نشریّه‏‌های ایران را داشت.

مسرت در ادامه وجه تمایز شفیع حسینی را در دو موضوع برخورد صبورانه، صمیمانه و توأم با صِدق و صفایش با اهل کتاب و نیز تسلّط و دانش کتاب‏‌شناسی بیان می‌کند و می‌گوید: شفیع حسینی، کتابفروشی آگاه و دل زنده بود که در پرتو وجود خود چه بسیار کسان را با دنیای کتاب آشنا و علاقه‏‌مند کرد و بی‏‌اغراق می‌توان گفت که جامعه فرهنگی و علاقه‏‌مند به کتاب در یزد را برای سالیان، بیمه کرد و رسالت فرهنگی خود را در رشته‏‌ای که بدان عشق می‏‌ورزید، به بهترین نحو در طول دوران کوتاه زندگیش به انجام رسانید و این را می‏‌توان از کتابخانه‏‌ها و کتابخوانان یزد جویا شد.

روز دوشنبه دوازدهم تیر ۱۳۶۸ به ناگاه خبری کوتاه در یزد پیچید و قلب عاشقان به کتاب و کتابخوانی را جریحه‏‌دار کرد؛ «محمود آگاه درگذشت». خبر کوتاه بود و دیوار فاجعه بلند، مگر می‏‌توان در باور خود گنجاند که قلب تپنده یزد از حرکت باز ایستاده باشد، امّا واقعیّت داشت و چه واقعیتی تلخ و ناگوار.

مسرت در مورد آن روز می‌گوید: یک چیز مایه آرامش دلِ دوستان، آشنایان و بستگان زنده‏‌یاد حسینی در یزد شد و آن بزرگداشت خوب و درخوری بود که صبح سه‏‌شنبه از او بر سر خاکش کردند. مردم یزد نشان دادند که خدمت‌گزاران راستین فرهنگ خود را می‏‌شناسند و ارج می‏‌گذارند؛ صدها نفر که مدیون احسان و کرامت و بزرگواری او بودند با قلبی آکنده از اندوه در خُلدبرین یزد گرد آمدند و غمگینانه در سوگش گریستند.

نویسنده کتاب فاخر «یزد، یادگار تاریخ» در پایان اذعان می‌کند: ضایعه جبران‏‌ناپذیر درگذشت شفیع حسینی، یزد را با فقدان اندوهناک کتابفروشی ارزشمند روبرو ساخت، ضایعه‏‌ای که هیچگاه از یاد مردم فرهنگ‏‌دوست یزد نخواهد رفت.

بخش نظردهی بسته شده است..