قدرت ها با ابزارهای خود هرگز نمی توانند محبوبیت چهره های محبوب را بکاهند
قدرت ها با ابزارهای خود هرگز نمی توانند محبوبیت چهره های محبوب را بکاهند و مردم این علاقه را از بوق های رسانه ای نگرفته اند که آنها بتوانند آن را از بین ببرند.
به گزارش یزدی نیوز حجت الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی در مراسم سالروز درگذشت همسر آیت الله سید روح الله خاتمی در مسجد کوشک نو اردکان یزد طی سخنانی ضمن بیان این مطلب با استناد به آیه ۹۶ سوره مریم از قرآن کریم، به تشریح و تبیین موضوع «محبوبیت» پرداخت.
وی خاندان آیت الله سید روح الله خاتمی را نماد «محبوبیت» دانست و اظهار داشت: «محبوبیت» نسبت به انسان های فرهیخته ، گاهی موجب برخی «محدودیت ها» و گاه منشأ بعضی بض ها و کینه ها می شود. و گاره بالاتر از آن، یک «جرم» به حساب می آید.
وی با طرح این پرسش که «محبوبیت» چیست و چه ریشه ها ، آثار و پیامدهایی دارد، محبوبیت را یکی از مفاهیم بنیادی و اساسی در قرآن کریم و منابع اسلامی معرفی کرد که به معنای دوستی است و خاطرنشان ساخت: محبت و دوستی، یک رابطة دوسویه و دوطرفه است، گاهی از اوقات انسان محبوب خدا قرار میگیرد و گاهی از اوقات هم خدا محبوب انسان. بلکه باید گفت که اساسا این دو محبت از یکدیگر تفکیک ناپذیر است.
این استاد حوزه و دانشگاه با استناد به آیاتی از قرآن کریم، محبوب قرار گرفتن را ارزش معرفی کرد و تاکید کرد: «محبت»، عطیه و نعتی الهی است و لطف الهی در حق انسان های ویژه است و اگر محبوب بودن، ضد ارزش بود، خداوند آن را پاداش نیکوکار بودن قرار نمیداد.
وی با ارائه فرازی از زیارت امین الله با یادآوری بخشی از دعای عرفه و این نکته که انسان میتواند به جایی برسد که جهان هستی را در بند محبت خود قرار دهد و در طبیعت و ماورای آن، همه چیز عاشق او شوند اظهار داشت: برای امام سجاد(ع) مهم است که مردم درباره انسان چه قضاوتی دارند. امام نگاه بدبینانه مردم را نفی میکند و از خداوند تقاضا دارد که نه فقط امروز، بلکه فردا، و نه فقط این نسل، بلکه نسلهای آینده نیز به نیکی از او یاد کنند.
مستبدان در میان مردم جایگاهی ندارند
سروش محلاتی این تلقی که قضاوت و نظر مردم، ارزش و اعتباری ندارد را نامتناسب با فرهنگ ائمه(ع) ارزیابی کرد و یادآور شد: انسانهای بزرگ، توجه به محبوب بودن داشتهاند، ولی دو گروه هستند که به عواطف و احساسات و محبت مردم اعتنایی ندارند، گروه اول انسانهایی که عرفان و تصوف را به غلط آموختهاند و میگویند هرآنچه را که خدا به ما گفته، برای چگونه زندگی کردن کافی است ولی توجه و علاقه مردم به انسانها، نه تنها برای سیر و سلوک آدمی، مفید نیست بلکه ضرر هم دارد.
وی افزود: گروه دوم انسانهای مستبد و دیکتاتورند که کاری به قضاوت و نظر مردم ندارند و چون میدانند که در میان مردم جایگاهی ندارند و چون میفهمند که با شیوههای مستبدانه نمیتوانند در قلوب مردم نفوذ کنند، لذا سیاستهای قدرتطلبانه خود را بدون توجه به خواست و رضایت مردم دنبال میکنند و وقتی که در مراحل نهایی، خود را در معرض سقوط دیدند، تازه درصدد جلب محبت مردم برمیآیند.
این پژوهشگر دینی محبوبیت را به دو گونه محبوبیت صوری و محبوبیت واقعی دسته بندی کرد و بیان داشت: محبوبیت گاهی پایدار و گاهی گذراست. یک محبوبیتی که با نیرنگ، بافریب، با پشتوانة ابزارهای مادی و با پول تأمین میشود و یک محبوبیتی که ناشی از زیبایی و آراستگی محبوب است و هیچگونه ابزار مادی برای آن وجود ندارد تا جایی که شخص عاشق حاضر است از همه امکانات مادی خودش برای محبوب خودش بگذرد و حتی هرگونه زحمتی را به خاطر او تحمل کند.
وی افزود: در بسیاری از موارد، انسانها در شرایط زندگی خودشان آنگونه که باید شناخته نمیشوند و لذا مورد عشق و علاقه دیگران قرار نمیگیرند و یا ابرهای سیاه و تبلیغهای سوء مانع میشود، دستهای رقیبان و امواج فتنهها اجازه نمیدهد تا انسانهای شایسته اجر و پاداش محبوبیت خود را احساس کنند. اما نباید فکر کنند که زمان و دوره شکوفایی ارادت و بروز محبت به پایان رسید. خدا میفرماید عجله نکنید، این محبت «قطعی» است؛ هرچند «فوری» نباشد. نباید نگاه کرد که یک روزی شهید بهشتی رضوان اللهتعالیعلیه در این شهر و آن شهر میرود و چند انسان جاهل نسبت به او دشنام میدهند؛ نه، این ابرها میگذرد و این تبلیغات سوء تمام میشود.
محبت به پاکان و تنفر از ناپاکان فطری است
حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی با اشاره به این که آفتاب حقیقت همیشه در پس ابر باقی نمیماند، حقیقت آشکار خواهد شد، محبت زنده خواهد شد و طرح این پرسش که مگر میتوان برای همیشه انسانها را در جهل و فریب نگه داشت؟ اظهار داشت: خداوند به انسانها میگوید شما در مسیر حق گام بردارید و مطمئن باشد، اقدام شما حتی در فضاهای تنگ و تاریک که جهل و بیداد سیطره دارد، نتیجه بخش خواهد بود و انسانهای حقطلب را به سوی شما جذب خواهد کرد و روزنههای کوچکی که امروز باز میکنید، به خلق یک فضای بزرگ از دوستی و صمیمیت خواهد انجامید. هرچند امروز آثار آن را احساس نکنید.
وی همچنین محبوبیت را در دو حالت بالقوه و بالفعل تقسیم بندی کرد و محبت به انسان های پاک و تنفر از انسان های ناپاک را فطری دانست و گفت: متاسفانه انسانهای مستبد، به دلیل آنکه جلوی اظهار محبت انسانها به مخالفین خود را میگیرند، خیال میکنند که با ایجاد فضای رعب و وحشت و با ممنوع کردن نامها، محبت شخصیتها هم زدوده میشود، ولی غافل از آنکه در فرصتهای خاص و گاه غیر اختیاری، این محبتها به شکل غیر منتظره، به صورت انفجاری خود را نشان میدهد.
این استاد حوزه علمیه قم در ادامه افزود: اساسا انسانهای محبوب، با کمترین حضور و ظهور خود، بزرگ ترین تلاطم را در جامعه خلق میکنند و برای هدفی که دولتهای دیکتاتور با سربازان مسلح و یا جنجالهای تبلیغی و یا هزینههای گزاف مالی نمیتوانند موفق شوند، یک انسان محبوب، بدون هیچ یک از این ابزارها، با انگشت اشاره خود و یا نگاه خود، موج آفرینی میکند.
وی با اشاره به بخشی از خطبه امام سجاد(ع) در شام که می فرماید خداوند شش نعمت در اختیار ما قرار داد: علم، بردبارى، سماحت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین ما «محبوب» مردم هستیم! گفت: شاید کسانی که در آن فضای تبلیغاتی تاریک این کلام را می شنیدند، میگفتند کدام محبت؟ شما در اسارتید! در کدام جامعه؟ در کدام حکومت؟ در حکومتی که سالها در همینجا، معاویه علیه شما تبلیغات کرده و دیروز تبلیغات معاویه و حالا یزید روی کار است و آن هم در مجلسی که خود یزید هم در مجلس حضور دارد، چطور شما میگویید ما صاحب قلبهای انسانهای مومن هستیم و محبت در قلوب مؤمنین امتیاز ماست؛ این را باید کسی بگوید که ده ها سال است که برای جلب رضایت مردم هزینه کرده و همه ابزارهای تبلیغات را به کار گرفته است؛ کسی که در رأس قدرت است. این را باید کسی بگوید که مردم برای او دست و پا میشکنند؛ شما الآن چی دارید؟!
محبت به انسان های پاک نتیجه تقواست نه گونی سیب زمینی
سروش محلاتی گفت: امام سجاد(ع) به آن جباران نشان داد که چه کسی واقعا در دل مردم حضور دارد و مالک قلبهای مردم است و چه کسی صرفا در شعارهای ظاهری مردم حضور دارد. امام سجاد با یک فرصت کوتاه نشان داد که آنچه از حمایت بنی امیه در جامعه دیده میشود، در حد همان کفهای روی آب است که دوام و استقراری ندارد.
وی در تشریح واژه »سیجعل لهم الرحمن»، اظهار داشت: خداوند میفرماید ما برای انسانهای پاک و با ایمان محبت قرار میدهیم و این محبت، مستمر و پایدار است؛ ماندگار است. با زرق و برق دنیا نیست؛ که لرزان باشد. این باگونی سیبزمینی نمیآید که بعدش پوسیده شود. اینگونه محبوبیت بدون هیچگونه امکانات تحقق پیدا میکند. این اثر و نتیجه ایمان است. نتیجه تقوا و پاکی است. لذا میماند. پس باید گفت :ای کسانی که با این محبت مقابله و مبارزه میکنید، خدا میگوید من این محبت را دادم، شما دارید با کی مبارزه و مقابله میکنید؟ با اراده خدا در میافتید؟ این محبت کار بشر نیست و بازدوبندهای دنیوی تحقق پیدا نکرده است. این یک عشق الهی است. این ریشهدار است؛ ماندگار است.
این استاد حوزه و دانشگاه سپس با طرح این پرسش که آیا این تعریف و تمجید و نام نیکی که در میان مردم برای انسان های خوب اتفاق می افتد، واقعا یک «کمال حقیقی» برای آنهاست؟ تاکید کرد: اولا: خود را در معرض داوری دیگران قرار دادن و از آنها تایید و رضایت گرفتن، «یک علامت» خوب و یک شاخص درست، برای پی بردن به واقعیت های درونی خود است. کسی که به داوری دیگران تن میدهد، یعنی حاضر است از دائره تنگ خودپرستی بیرون بیاید و اگر مردم به او نگاه مثبت دارند، یعنی دیگران ورقه امتحانی او را تصحیح کرده و به او نمره قبولی دادهاند. ثانیا: توسعه پیدا کردن دائره محبوبیت، به معنا توسعه یافتن شخصیت فرد است. فرد در محدوده فردیت خود، صرفا برای خود تصمیم میگیرد و برای خود تشخیص میدهد و برای خود تحلیل میکند. ولی فردی که محبوبیت پیدا می کند، به میزان محبوبیتش بر دیگران تأثیرگذار است. تصمیم او برای دیگران تصمیم ساز می شود و تشخیص او برای دیگران تشخیص آفرین است. از این رو، محبوبیت شخصیت، جایگزین محبوبیت شخص میشود.
وی افزود: نادیده انگاشتن محبت مردم، فرد را به درون خود فرو میبرد و چنین احساسی، به نتایج زیانبار اجتماعی و سیاسی میانجامد. چنین انسانی اگر به قضاوت مردم اعتنایی نداشته باشد، قهرا برای حکومت کردن، نیازی به رابطه مودت آمیز با مردم نمیبیند و اگر این رابطه بین حاکمان و شهروندان قطع شود، حاکمان برای اداره کشور، چه ابزاری را جایگزین خواهند کرد؟ طبیعی است که وقتی فرمانروایان، قلبهای شهروندان را از دست بدهند، چارهای جز آن ندارند که با ابزارهای فشار، خود را بر آنان تحمیل نمایند.
از کجا بدانیم یک آدم خوب و شایسته است؟
سروش محلاتی با اشاره به فرازی از نامه امام علی(ع) به مالک اشتر در پاسخ به مغالطه برخی افراد اظهار داشت: معمولاً دیکتاتورها، آدمهای خودرأی و متکبر و کسانی که اعتنایی به انسانهای دیگر نمیکنند و جایگاهی در میان مردم ندارند، این طور استدلال میکنند که قضاوت مردم در نزد خداوند ملاحظه نمیشود. آنها با این تفکیک میخواهند بگویند اگر ما در میان مردم هم جایگاه خوبی نداشته باشیم و اگر مردم هم فرضا ما را لعن و نفرین کنند، ولی این عداوتها، ضروری به منزلت ما در نزد خدا نمیزند و ما همچنان محبوب خداییم! جباران که به استبداد دینی و به سرکوب مردم با شعارهای مذهبی روی میآورند در عین حال، خود را از «مقربین» میدانند. ولی امیرالمومنین(ع) خطای این مغالطه خطرناک را آشکار ساخته است تا مبادا حاکمی، رضایتمندی خدا را در سخط مردم ببیند و با این بهانه، خود را مجاز به چنگ انداختن به صورت مردم بداند.
وی سپس در پاسخ به این پرسش که از کجا بدانیم که این آدم خوب و شایسته است؟ گفت: کسی که به گونهای رفتار میکند که مردم او را به خوبی و درستی پذیرفتهاند و صداقت، متانت، ادب وسلامتی را در رفتار و زندگی او دیدهاند، ما هم او را خوب میدانیم چون می گوییم خداوند نام نیک او را بر زبان مردم نهاده، آری! این داوریها نشاندهنده واقعیتهاست، پندار نیست.آیا همه مردم نمیفهمند؟! همه مردم اشتباه میکنند؟! حتی اگر احتمال خطا هم وجود داشته، قطعا احتمال خطا در داوری جمع، کمتر از احتمال خطا در داوری فرد است. پس حاکم حق ندارد، داوری جمع را نادیده بگیرد و درک خود را مبنا قرار داده و استبداد پیشه کند. قضاوت مثبت جامعه – «السن عباده» – را خداوند به خویش نسبت میدهد، ولی آیا میتوان قضاوت یک شخص را هرچند حاکم هم باشد، به خدا نسبت داد؟
این پژوهشگر علوم دینی محبوبیت را یکی از امتیازات لازم برای روحانیت دانست و با یادآوری میزان محبوبیت خبرگان در گذشته اظهار داشت: شهید بزرگوار آیت الله دستغیب(رضوان الله تعالی علیه) امام جمعه شیراز بودند، ۸۸ درصد در استان فارس رأی آوردند. آیت الله حاج آقا مرتضی حائری یزدی(رضوان الله تعالی علیه) در استان مرکزی که (قم هم آن زمان جزء استان مرکزی بود) ۸۰ درصد رأی آوردند. در سراسر ایران شخصیت اول همان آیت الله صدوقی بود، با نزدیک ۹۹درصد. این وضع دیروز ما بود. ولی امروز شرایط چنان است که اگر یک طلبهای بتواند از برخی روزنهها عبور کند و تأیید صلاحیت بگیرد و برود در یک استانی با یک هفته ماندن، امام جمعه سابقهدار مرکز استان را کنار می زند! البته جای دیگر هم امکان چنین اتفاقاتی بود، اما روزنهها را بستند. آیا اینگونه بنا بود اتفاق بیافتد؟! امروز بسیاری از ما روحانیون، به دلیل آن که فضای کافی برای رقابت وجود ندارد، توانسته ایم تا حدودی رأی مردم را حفظ کنیم و خود را در صدر قرار دهیم یعنی با حذف رقیب برنده ایم! کدام یک از ما به اتکای «حضور در قلب» میتوانیم موجودیتمان را حفظ کنیم؟ ولی مگر بنا نبود که «ولایت» بر اساس «محبت» باشد.
وی با طرح پرسش دیگری با اشاره به اینکه محبت خوب است،ولی با همه که نمیشود محبت داشت؛ برخی دشمناند؛ پرسید آیا با دشمن هم میشود محبت و صمیمیت داشت؟ و آیا این منطق درست است که نسبت به دشمن «عداوت مطلق»داشته باشیم؟ آیا میتوانیم بگوییم: هیچوقت اینها آدم نمیشوند! و در رابطه ما با آنها هیچوقت صفا و صمیمیت بوجود نخواهد آمد! آیا این عدوات و دشمنی تا قیامت ادامه دارد؟ و پاسخ داد: این تلقی با قرآن مخالف است. مرحوم علامه طباطبایی را که در ذیل آیه «لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ» می گوید: یعنی بر مومنین لازم است که این امید را نسبت به حق تعالی داشته باشند، که عدوات را به مودت تبدیل کند. نه تنها عیبی ندارد کسی چنین آرزویی داشته باشد که کینه ها از بین برود و دشمنیها پایان پذیرد بلکه خدا به ما امید را تلقین میکند.
این عشق محوشدنی نیست
سروش محلاتی افزود: ادامه آیه عجیب است مثل اینکه خدا با بعضی از همین انسانها و افرادی که ما در زمان خودمان میبینیم که دائما از عداوت مطلق دم می زنند، صحبت میکند آنها که القا می کنند: مگر میشود دشمنیهای ما با اینها از بین برود؟ اینها که مظهر فساد و شیطنت هستند، مگر میشود این اتفاق بیفتد و عدوات به مودت تبدیل شود؟ این«مگرمیشود؟» که در ذهن ما میآید، خداوند جوابش را میدهد و در ادامه آیه میفرماید «والله قدیر» من میتوانم تغییر بدهم و در قدرت من شک نکن. در آیات دیگر قرآن، خدا وقتی مسأله قدیر بودن خودش را مطرح میکند، به حوادث و وقایع تکوینی اشاره دارد. اینجا خدا قدرت خودش را در تحولات سیاسی و امنیتی مطرح می کند که آری میشود، نگویید نمیشود و امکان ندارد و این عدوات و دشمنی باید باقی بماند؛ ولی خداوند این عداوت را یک قاعده قطعی و تخلف ناپذیر در روابط مسلمانان با کفار معاند نمیداند. خدا میفرماید «شاید بشود»«والله قدیر» جواب به آنهایی است که خیلی ناراحتاند و میگویند امکان ندارد.
وی در بخش پایانی سخنانش با تشکر از کسانی که در مراسم حضور یافته اند از سوی حاضران به خاندان آیت الله خاتمی تسلیت گفت و اضافه کرد: در همین جا عرض تسلیت ویژه دارم به برادر بزرگوار حضرت حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی و به ایشان عرض میکنم ما نگران نیستیم که اسم و تصویر شما را از رسانهها محو کردهاند و از احدی هم گلایهای نداریم و اصلاً از کسی درخواست هم نمیکنیم که برگردانند. عزیز بزرگوار! نام شما، شخصیت شما در قلب ملت ایران حضور دارد و این محو شدنی نیست. عشق و علاقه به شما، ناشی از ادب، متانت، طهارت و درایت شماست. مردم این علاقه را از بوقهای رسانهای نگرفته اند که آنها بتوانند آن را از بین ببرند. این ابزارهایی که در دست قدرتهاست، هرگز نمیتواند چیزی از محبوبیت انسانهای بزرگ و چهرههای محبوب بکاهد. تاریخ اجداد طاهرین شما که در عین «محرومیت»، بالاترین «محبوبیت» را داشتند، گواه این ادعاست. این ماندگار است چون خداوند فرمود «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـنُ وُدًّا». انشاء الله این نام نیک و ذکر جمیل که برای شما و خاندان شما و پدر بزگوار شما وجود دارد، برای اعتلای کشور و سربلندی اسلام و سرفرازی مردم، پیوسته پایدار و برقرار باشد.
بخش نظردهی بسته شده است..