سعد آباد نهیب زنده تاریخ

 

محمد عزآبادی/تابناک

نمایش سعد آباد کاری از گروه نمایشی شید  به کارگردانی ونویسندگی سعید شهریار است که تا ١٠اسفند در تالار هنر به روی صحنه میرود.
سعد آباد روایتی دگر است ،از یک فراواقعه که در هرشکل واز هر زاویه ای جمع اضدادیست که بر وهم وفهم انسان سنگینی می کند
روایتی که در قالب داستانی زاییده ذهن وتاریخ در ظرفی به نام واقعه عاشورا شکل می گیرد ودر راهی که از ابهام کوچه های نفسانی وحیوانی بشریت با پوسته ای از سرزمین پر دغای کوفه تا کربلا می گذردو با مدداز چراغ هدایتی چون حسین  تو را به رجعت انسانیت وبیداری میخواند،انسانیتی که ریشه در فطرتی پاک دارد ودر آن آزادیخواهی وآزادگی ونفی ظلم وظالم خدشه ناپذیر است تفکری که در دارازنای تاریخ از رستاخیز کیومرث تا درفش کاوه وقیام فریدون واز انقلاب حسین (ع)تا رنسانس ،از انقلاب برژوای فرانسه تااستعمار ستیزی گاندی وتا زمان وجهان بر پاست بر تارک ضمیر های پاک در هر طبقه ونژاد ومذهبی می درخشد ومیَزْد فرخ پی انسانیِت بنی آدم است
آری سعد آباد نهیب زنده تاریخ است بر ظالمان وزیاده خواهان اعصارکه اگر طبل بیداد زمان آهنگ پر صدا ولی توخالی یزیدها وابن سعدها و…بوده است اما نغمه امروز وفردای من وتو وهرکس که در این بازی سهمی دارد گوشه ای از بیداد است!
سعد آباد روایت سرزمینی است که مردمانش بازیچه بازی جهان شمول زر و زور و زن شده اند شهری که مردم کوچه وبازارش گرسنه نان وتشنه سکه اند وبزرگان و زعمایش گرسنه قدرت وتشنه خون!
(این شهر خفتگان است آواز تازه ممنوع
لب های غنچه آزاد،گل بی اجازه ممنوع
دارالخلافه آبادجهل وخرافه آزاد
بیداد پشت بیداد حرف اضافه ممنوع!)
انسان هایی که در عین تشتت رای ونظر بر یک اصل اتفاق دارند که مفتون ومفعول تقدیر وقضای الهی اند وبرحسب تکلیف شرعی وخواست خداوندمحکوم به فعلی هستند که خوب به ذائقه شان نشسته است،از عملگان خاک که بندگان کاخ شده اندگرفته  تاکاخ نشینان کوفه که هوای شاهی وامیری بر ملک ری هوش از سرشان ومهر از دلشان ربوده وهمه مصداق این بیت(کاروانی که اسیر است در آیینه صبح
بی سبب نیست که از قید زمان آزاد است)
و زیاده خواهی،حرص وطمع این نفس اماره محدود به مسلمان ونصرانی وعرب وپارس نمیشود!
اما چه تعبیر هوشمندانه ایست سعد آباد، توهم حکومت بر سرزمین ری سراب وایهامی بر سر سودائیان آن ساخته به نام سعد آباد، که بعدها به کنایه ای تبدیل میشود استخوان سوز، سراب ملک ری چه سرخ سرابیست!!
(چیستی ای ملک ری
فتنه گری تا به کی
این همه مفتی وشیخ
این همه قاضی شریع
کیست که عبرت برد
زین همه بیدادها )
وبدا به حال آنانکه با نام دین واز راه باورهای مردم همه ظلم وستم واستبداد خود را قربتا الا الله می کنند ودست در دست یک دیگر در این راه کاه به آخور هم وآب در کاسه هم می ریزند وفهم ناچیز خود را سندی می دانند برای آنکه بگویند(انسانها به اندازه فهمشان مسئولند نه به اندازه شکیاتشان!) وبه نظر من نه به اندازه سهم و وسع شان!!
 فراوانی پینه های پیشانی می شود معیار مسلمانی وایمان و وای به این چنین دیندارهایی!
شهریار در مقام نویسنده چه درست این وقاحت آدمی را به کالبد درام کشیده است واز گلی خام و سست سعد آبادی به غایت خوش نقش اما سرخ آفریده است او همه انگیزه ها و وسوسه هایی که نهاد شکل گیری این تراژدیست را گاهی به زبان عشق وزمانی با بیان طنزی تلخ وبه جا به تصویر می کشد بی آنکه اصل موضوع را خدشه دار کند یا حتی داستانک وموضوعی بی نتیجه وسرانجام بر زمین بماند شخصیتها همه دارای شناسنامه ای در چهار چوب داستان هستند وشخصیت پردازی کامل صورت گرفته است او در مقام اجرا پلی زده است از سال ٦١ هجری تا به امروز من وشما که خاصیت زمان شمول وجهان شمول بودن این واقعه را به خوبی آشکار می سازد وتماشاگر را میان ١٤٠٠ سال به راحتی در طیران می گذارد هر چند داستان آشنا وتاریخیست اما نوع طراحی وشیوه اجرا مخصوصا در طراحی لباس مارا در زمان محدود نمی کند وبه خوبی پیرنگ شخصیتی هر نقش را بیان میکند این روش علاوه بر آنچه ذکر شد کارگردان را از تکلف تهیه وهزینه سنگین طراحی ها ولباس های کلاسیک وتاریخی رها نموده! وبه تمرکزش در طراحی میزان سنها وقابهای زیبا افزوده است هر چند در مواردی سعی در شکستن زمان واستفاده از آکساسوآر های امروزی کمک چندانی به جریان نمایش نکرده است ورعایت برخی از متودهای متداول نمایش بویژه  پارامترهای فرم در صحنه های فرم گونه نمایش به زیبایی بصری کار کمک شایانی می توانسته است داشته باشد اما با آگاهی از آنها صرف نظر شده است همچنین از بازیهای خوب بازیگران در نقشهای مختلف به ویژه نقش های اصلی که به واسطه تجربه وپختگی این عزیزان حاصل شده واز نقاط قوت نمایش است نباید گذشت وبه نشان احترام باید کلاه از سر برداشت به ویژه بازی خوب وبه جای جناب صاحب جلال عزیز که مورد طبع و وتوجه قرار می گیردبه هر نوع کمتر کسی است که از دریای گسترده..

قیام عاشورا وخان برین ومکتب انسان ساز حسین(ع) توشه ای بر چیده باشد اما ذهن بیدارش وفطرت آزاده اش به سماء نایستد واز این جمع فرا واقعه اضداد وتراژدی ترین روایت بشریت به غلیان نیاید!چون شهریار که با اثرش می نمایاند که(بغض قلم را شکست آتش باور کشی
کیست که عبرت برد زین همه تکرار ها)
ضمن عرض خسته نباشید برای سعید شهریار وگروه تئاتر شید سربلندی وموفقیت روز افزون را آرزو دارم
محمد عزآبادی

بخش نظردهی بسته شده است..