مطهری: فهرست صدای ملت با حضور معتدلین

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اخبار یزدی ها( یزدی نیوز) علی مطهری که در ۶ سال گذشته هرجا نام «فتنه» آمده آن را محدود به دو نامزد محصور انتخابات ۸۸ ندانسته و از نقش احمدی‌نژاد در مسائل پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم سخن گفته در نطق این هفته خود نیز بار دیگر به این موضوع اشاره کرد و در گفت و گویش با خبرآنلاین هم مرز بندی «ائتلاف اصولگرایان» با «فتنه» را به دلیل حضور اعضای حزب یکتا در این جمع، محل تردید دانست.

او که معتقد است اصولگرایان باید در مبانی فکری خود بازنگری کنند برای نخستین بار اعلام کرد که از علی لاریجانی برای حضور در این ائتلاف دعوت مناسبی صورت نگرفته و اساسا او چگونه می‎توانسته با کسانی ائتلاف کند که به سویش کفش و مهر پرتاب کرده‌اند؟

حواشی انتخابات خبرگان و آزمون اجتهاد نامزدهای این انتخابات و همچنین ماجرای حمله به سفارت عربستان و خودسرهایی که یکبار برای همیشه با آنان برخورد نمی‌شود، از دیگر موضوعات این گفت وگو است که در ادامه می‌خوانید:

در آستانه انتخابات مجلس دهم، به جای شکل گیری «جبهه متحد اصولگرایان» که در دو انتخابات گذشته سابقه داشت، شاهد تشکیل «ائتلاف اصولگرایان» هستیم. ائتلافی که چترش همچون گذشته آنقدر فراگیر به نظر نمی‌رسد که تمامی اصولگرایان را در بر بگیرد. با این وصف ورود اصولگرایان به عرصه انتخابات با فهرست واحد، کمی دور از ذهن به نظر میرسد. نظر شما چیست؟

شخصا معتقدم چون بین اصولگرایان اختلاف در مبانی فکری وجود دارد، ائتلاف به معنی واقعی و ارائه فهرست واحد انتخاباتی کار بسیار مشکلی است. بعید می دانم که اصولگرایان بتوانند با حضور همه طرف‎های اصولگرا لیست واحدی ارائه کنند. البته به دلیل وجود رقیب قوی در نهایت با حضور برخی گروه‌های اصول‌گرا فهرست واحدی ارائه خواهند کرد ولی معتقدم که اساسا اصولگراها ابتدا باید به مبانی فکری خودشان پرداخته و مبانی فکری واحدی بیابند تا بتوانند وحدت واقعی پیدا کنند.

آنها برداشتهای متفاوت از ولایت فقیه، آزادیها خصوصا آزادی بیان، حقوق شهروندی، حقوق بشر و سیاست خارجی و داخلی دارند. با وجود این اختلاف برداشت‌ها، اصولگرایان نمی توانند اتحاد واقعی بیابند. البته امیدوارم که آنها  به وحدت برسند؛ اما برای حیات آینده خودشان لازم است که نسبت به مبانی و اصول فکری خود بازبینی داشته باشند.

جبهه متحد اصولگرایان در آستانه انتخابات گذشته اعلام کرد که با فتنه گران و ساکتین فتنه مرزبندی دارد و بر این اساس حاضر نشد اسامی برخی اصولگرایان معتدل را در لیست خود بگنجاند. این دوره آنها چه مرزبندی داخلی‌ای را برای خود در نظر گرفته‌اند؟

این بار هم همچون دوره قبل گفته‌اند که مساله فتنه و انحراف را مرز خودشان می دانند. البته آنها گروه «یکتا» را در جمع خودشان پذیرفته‌اند در حالی که این گروه نماینده آقایان احمدی‌نژاد و مشایی است. اینکه می‌گویند خط قرمز ما فتنه است، اگر به معنای واقعی آن باشد، حرف درستی است، یعنی فتنه‌ای که غیر از موسوی و کروبی، بعضی نهادهای حکومتی و شخص احمدی‌نژاد هم در آن نقش داشتند! اگر «فتنه» را به این معنا بگیرند، حرف درستی است؛ اما اگر خودشان را مبرا از تقصیر در فتنه بدانند و همه تقصیر‌ها را به گردن آن دو نفر بیندازند، حرف درستی نیست.

گروه‌هایی مثل جبهه پایداری و جمعیت ایثارگران، از وحدت شکنان دوره قبل انتخابات مجلس بودند و در نهایت هم یک لیست موازی ارائه دادند. این بار چه اتفاقی افتاده که آنها خودشان یکی از پایه‌های وحدت شدهاند؟ آیا در روش و منش آنها تغییری ایجاد شده یا حزب ریشه‌داری مثل موتلفه اسلامی که نگران وحدت شکنی است، به آنها میدان داده است؟

البته این که این بار بیشتر به فکر وحدت هستند ناشی از همان وجود رقیب قوی اصلاح‌طلب است. رفتار مؤتلفه هم به نظر من مقداری ناشی از ترس از تفرقه و نرسیدن به وحدت است و مقداری هم ناشی از قرابت فکری با جبهه پایداری. حزب موتلفه اسلامی بعد از رحلت مرحوم حبیب الله عسگراولادی تا حدی روشن بینی خود را از دست داده و از نظر فکری نزدیک به جبهه پایداری شده است. اگر بزرگان حزب موتلفه، آزاد اندیشی و بزرگ منشی مرحوم عسگراولادی را زنده کنند باعث ادامه حیات این گروه می‌شوند و گرنه حزب موتلفه با اقبال مردم مواجه نمی‌شود. به هرحال چون از نظر فکری، بخشی از حزب موتلفه نزدیک به جبهه پایداری است، ائتلاف آنها با بقیه اصولگراها طبیعی است.

به نظر شما موتلفه و جبهه پیروان، نهایتا با جمعیت ایثارگران و جبهه پایداری به وحدت می رسند؟ تجربه انتخابات دو دوره گذشته مجلس که این را نشان نمی‌دهد.

این بار چون آنها رقیب قوی دارند، احتمال وحدتشان زیاد است. آنها در دوره های قبل، رقیب قدرتمند و ترس از تفرقه نداشتند. اما به نظر می‌رسد که این بار بتوانند لیست واحد ارائه دهند هرچند که برای وحدت واقعی، باز با هم مشکل خواهند داشت.

منظورتان از رقیب قوی اصولگرایان، اصلاح طلبان هستند؟

بله، اصلاح طلب‌ها این دوره بر خلاف دوره گذشته حضور پررنگی در انتخابات مجلس دارند.

گروه صدای ملت، این دوره چطور وارد انتخابات می شود؟ آیا ائتلاف اصولگرایان از شما دعوتی برای پیوستن به مجموعه خودشان کرده‌اند؟

نه، آنها هیچ دعوتی نکرده‌اند. صدای ملت مثل انتخابات پیشین مستقل از ائتلاف اصولگرایی و اصلاح‌طلبان وارد میدان رقابت خواهد شد چون معتقدیم که اصولگراها کاستی‌هایی دارند از جمله اینکه به آزادیهای اساسی ملت و حقوق شهروندی توجه کافی ندارند و بسیاری از بی قانونی‌ها و ظلم‌ها را به بهانه حفظ نظام توجیه می‌کنند. اصلاح‌طلبان هم حساسیت و توجه کافی به مسائل فرهنگی ندارند و در برخی حوزه‌های فرهنگی سهل انگارند. از این رو نیاز به راه و گروه سومی هست که این نقص‌ها را نداشته باشد؛ هم به آزادی بیان، حقوق شهروندی و فصل سوم قانون اساسی اهمیت بدهد و هم به مسائل فرهنگی و اجرای احکام اسلام.

صدای ملت چنین گروهی است که به عنوان راه سوم باید در فضای سیاسی کشور مطرح شود. مصمم هستیم که فهرست انتخاباتی شامل چهره‌هایی که لااقل به طور نسبی پایبند به موارد فوق هستند، ارائه کنیم. تلاش می‎کنیم که کرسی‌هایی را در مجلس آینده تصاحب کنیم.

در انتخابات مجلس نهم، فهرست صدای ملت، تنها در تهران ارائه شد و در دیگر استان‌ها فقط به حمایت از چند چهره محدود اکتفا کرد. در این دوره هم فعالیت فهرست صدای ملت محدود خواهد بود؟

تصمیم ما این است که در درجه اول برای تهران فهرست ارائه کنیم و در درجه دوم برای مراکز استانها و اگر توانستیم نامزدهای اصلح را بیابیم، برای سایر شهرها نیز فهرست ارائه کنیم.

از ظرفیت فراکسیون رهروان برای ارائه لیست‌های استانی استفاده نمی‌کنید؟

باید ببینیم که فراکسیون رهروان اصلا بنا دارد که فهرستی برای انتخابات مجلس دهم ارائه بدهد یا نه. من هنوز نمی دانم که آنها چه تصمیمی دارند ولی اگر فهرست ارائه کنند  حتما افراد مشترکی بین فهرست آنها و فهرست صدای ملت وجود خواهند داشت.

اخیرا آقای سقای‌بی‌ریا اعلام کرده‌اندکه چون آقای لاریجانی به ائتلاف اصولگرایان نپیوسته است از او در قم حمایت نمی‌کنند. این احتمال وجود دارد که ایشان با تکیه بر ظرفیت فراکسیون رهروان ولایت، بخواهند فهرستی جدای از فهرست ائتلاف اصولگرایان ارائه دهند؟

این سؤال را باید از خود ایشان بپرسید ولی معتقدم که اگر آقای لاریجانی به ائتلاف اصولگرایان می‌پیوست، باز هم بعید بود که آنها از او در قم حمایت کنند، چون اینها با هم اختلاف فکری دارند. به نظر من آقای لاریجانی تصمیم حکیمانه‌ای گرفت که مستقل وارد شد. هر کس دیگری هم جای او بود، چنین تصمیمی می‌گرفت. چون اولا تا جایی که می‎دانم دعوت درستی از ایشان برای پیوستن به ائتلاف اصولگرایان نشد و ثانیا او چطور با افرادی که در قم با مُهر و لنگه کفش به او حمله کردند ائتلاف کند؟! اصلا چنین کاری معقول به نظر نمی‌رسد. شاید مستقل وارد شدن آقای لاریجانی به انتخابات، هشداری باشد به اصولگراها که بعضی برداشتها و روش‌های خودشان را تغییر دهند و رفرم و اصلاحی در این جریان سیاسی صورت گیرد.

شما از «صدای ملت» به عنوان راه سوم یاد کردید. پیش از این هم در دوره‌ای آقای محسن رضایی به دنبال یک «جریان سوم» بودند. آقای روحانی هم در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، از واژه‌ای به جز دو جریان رایج اصلاح طلبی و اصولگرایی یاد کرده و از اعتدال به عنوان یک خط مشی سوم یاد کردند. ولی در این سالها نه جریان سوم آقای رضایی پا گرفت و نه فهرست صدای ملت شما کارکردی غیر انتخاباتی یافت. این جریان سوم چطور می‌تواند ریشه بگیرد؟

قطعا این موضوع احتیاج به پیگیری دارد. از دوره قبل که صدای ملت را تاسیس کردیم به دنبال این بودیم که آن را مستحکم و احیانا تبدیل به حزب کنیم. در مجلس نهم چندبار اراده کردیم که فراکسیون «صدای ملت» را تاسیس کنیم ولی چون این کار موجب تضعیف فراکسیون رهروان می‌شد و ممکن بود «اکثریت» بودن این فراکسیون را مخدوش کند و به نفع تندروها تمام شود، از تاسیس این فراکسیون منصرف شدیم ولی همیشه پیگیر این موضوع بوده‌ایم. طبیعی است که به دنبال استحکام «صدای ملت» و تبدیلش به حزب خواهیم بود.

مهم این است که نیاز جامعه را بسنجیم. یک جریان اجتماعی اگر ناشی از نیاز جامعه باشد، پایدار خواهد بود ولی اگر صرفا ناشی از گروه گرایی و قدرت طلبی باشد، باقی نخواهد ماند. در حال حاضر گروهی که هم به آزادیهای اساسی و حقوق شهروندی اهمیت بدهد و هم در مسائل فرهنگی معیارهای اسلامی را در نظر بگیرد، نداریم. اصولگراها درمساله آزدی و حقوق شهروندی ضعیف و بی‌اعتنا عمل می کنند و اصلاح‌طلبان نیز اهل تسامح و تساهل در امور فرهنگی و تربیت دینی هستند. از این رو وجود یک جریان سوم نیاز جامعه است و آنچه که نیاز مردم باشد باقی می ماند. شاید انتخابات این دوره مجلس مقدمه ای برای تاسیس حزب صدای ملت باشد.

با تعریفی که شما از صدای ملت ارائه دادید، آیا میتوان گفت که حزبی مرکب از معتدلین دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا خواهد بود؟

می‌تواند شامل این گونه افراد باشد ولی منحصر به اینها نیست. فعلا در شورا ی مرکزی ما که برای انتخابات فعال است، هم چهره‎های اصولگرا هستند و هم چهره‌های اصلاح طلب و وجه مشترکشان هم اعتدال و توجه به مبانی فکری‌ای است که عرض کردم.

چه کسانی در شورای مرکزی صدای ملت هستند؟ همان چهره‌های برجسته لیست چهار سال پیش در تهران؟

بله افراد مؤسس سابق که هستند؛ البته چند نفر دیگر هم اضافه شده‌اند که چون هنوز نمی‌دانیم که به اعلام اسامی شان راضی هستند یا نه، اسمی از آنها نمی‌برم.

آقای دکتر به نظرتان در این دوره از انتخابات، رقابت اصلی بین کدام گروههاست؟ اصولگرایان و اصلاح طلبان، اصولگرایان و اعتدال گرایان و یا رقابت داخلی اصولگرایان؟

فکر می‌کنم چون معتدل‌ها به اصلاح‌طلب‌ها نزدیکترند رقابت اصلی بین اصولگراها با مجموعه اصلاح‌طلب‌ها و معتدل‌هاست.

و کدام یک از این گروهها سهم بیشتری در مجلس دهم دارند؟

ترکیب مجلس بعدی را اکنون نمی‎توان پیش‌بینی کرد. باید منتظر نتیجه بررسی صلاحیت‌ها از سوی شورای نگهبان باشیم و ببینیم که چه فهرستی نهایتا از این شورا بیرون می‌آید. هنوز رفتار هیات نظارت و شورای نگهبان مشخص نیست.

پیش بینیتان از رویکرد شورای نگهبان چیست؟ برخی معتقدند که اصلاح طلب‌ها همچون سال ۹۰ شانس حضورشان در این رقابت چندان نیست.

گذشت زمان در نظرات شورای نگهبان تاثیر دارد. انتخابات مجلس نهم در سال ۹۰،  دوسال بعد از حوادث سال ۸۸ برگزار شد و متاثر از آن حوادث بود. ولی امروز فضا تغییر کرده و خیلی از حقایق روشن شده است. علاوه بر این، ترکیب شورای نگهبان هم معتدل‌تر شده است. به هرحال باید منتظر بمانیم.

چه توصیه انتخاباتی‌ به اصلاح طلبان دارید؟

آنها هم سازوکارخاص خودشان را دارند و نمی دانم در چه مرحله ای هستند. البته از اصول‌گرایان به وحدت نزدیک‌ترند. به طور کلی افرادی برای نمایندگی مجلس مناسب هستند که هم قدرت قانون‌گذاری داشته باشند، هم قدرت نظارت بر حسن اجرای قانون و هم در مسائل کلان کشور بتوانند ورود و اظهارنظر کنند. چهره‌هایی که مدیون افراد وگروه‌های خاص نباشند و به حقوق مردم اهمیت بدهند. همان مقدار که به مسائل سیاست خارجی اهمیت می‌دهند به سیاست داخلی هم اهمیت بدهند. امیدوارم نهایتا مجلسی شبیه مجلس نهم نداشته باشیم که توجهی به فصل سوم قانون اساسی درباره حقوق ملت نداشته است.

البته به مجالس هشتم و نهم انتقادهای دیگری هم وارد است. از جمله اینکه در بعد نظارتی، ضعیف بوده‌اند و بسیاری از تخلفات دولت هم دوره خودشان را نتوانستند احراز کنند.

البته مجلس هشتم بهتر از مجلس نهم بود. به نظر من در مجلس هشتم افراد با تجربه‌تر و حساستر نسبت به حقوق مردم حضور داشتند و در آنجا کمتر احساس تنهایی می‌کردیم. نماینده مجلس کسی است که خودش را نماینده ملت بداند. بسیاری از نماینده ها خودشان را نماینده نظام می‌دانند. یعنی همت اصلی آنها دفاع از نظام است. البته نظام ما مردمی است و تفکیکی بین نظام و مردم نمی‌توان قائل شد. اما اعتبارا اینها دو چیز مجزا از هم‌اند و اگر تزاحمی بین حقوق ملت و حقوق نظام ایجاد شد، نماینده مردم باید از حقوق مردم دفاع کند نه اینکه به بهانه حفظ نظام قانون شکنی‌ها و بی‌عدالتی‌ها را توجیه کند!

اما بسیاری از نمایندگان وارد مقولات مرتبط با حقوق مردم  نمی شوند و این یک نقص است. اولویت مجلس دهم باید اقتصاد، سیاست داخلی با توجه به حقوق شهروندی و آزادیهای مصرح در قانون اساسی و مبارزه با کارهای خلاف قانونی باشد که از طرف برخی قوا و نهادهای حکومتی صورت می‌گیرد. افرادی که مرد این میدان ها باشند، باید وارد مجلس شوند و نمایندگی را وسیله‌ای برای خدمت به اسلام و دفاع از حقوق مردم و مبارزه با قانون شکنی‌ها و فسادهای اقتصادی  و تبعیضها بدانند نه اینکه به فکر تصاحب یک جایگاه باشند.

برخی معتقدند که پرونده تندروها با اتمام کار مجلس نهم بسته می‌شود و آنها در مجلس آینده دیگر جایی نخواهند داشت. اما برخی از آنها از اعضای جبهه پایداری و … هستند که احتمال حضورشان در لیست نهایی ائتلاف اصولگرایان نیز محتمل است. نظر شما در این باره چیست؟

این که چه اتفاقی می‌افتد و چه افرادی حذف می‌شوند قابل پیش‌بینی نیست اما اصولگراها حتما باید درباره خودشان آسیب شناسی انجام دهند. رفتار و عملکرد آنها در ۱۰ سال گذشته مطلوب نبوده و در ۸ سال دولت های نهم و دهم شاهد بودید که در مقابل انواع قانون شکنی‌ها سکوت می‌کردند. حتی وقتی  رئیس‎جمهور وقت می‌گفت فلان قانون را اجرا نمی‌کنم یا فقط قوانینی را که خودم مطابق قانون اساسی بدانم اجرا می‌کنم، عکس‌العملی نشان نمی‌دادند و حتی با طرح سوال از رئیس جمهور هم مخالفت می‌کردند. به نظر من اکثر اصولگرایان در نابسامانی‌های آن دوره ۸ ساله شریکند و در دو سال قبل هم عملکرد خوبی در قبال دولت جدید نداشته‌اند چرا که اکثر اعتراضاتشان به این دولت نیز ناشی از کینه‌ورزی و هواهای نفسانی بوده است. کما اینکه در مساله برجام، علی رغم اینکه می‌دانستند نظر رهبری به این توافق و اجرای آن است ولی می‌دیدید که چگونه مخالفت می‌کردند و تلاش داشتند از اجرای برجام جلوگیری کنند. اینها نقاط ضعف جریان اصولگرایی است و لازم است که اصولگرایان این آسیب ها را برطرف کنند.

یک سوال هم درباره آقای ناطق نوری داشتم. چرا علی رغم اصرار هر دو جناح سیاسی کشور برای نقش‌آفرینی در انتخابات مجلس، ایشان اعلام کردند که ورود پیدا نمیکنند و صرفا در پی دعوت مردم به مشارکت هستند؟ دلخوری ایشان از سال ۸۸ همچنان پابرجاست یا اینکه به پذیرش نظراتشان از سوی گروههای اصولگرا همچون سال ۸۴، اعتمادی ندارند؟ شما شخصا با ایشان در این مورد مذاکرهای داشتید؟

من مدتی پیش با ایشان ملاقات داشتم و پیشنهاد شرکت در انتخابات به ایشان دادم و دو دلیل هم برای این پیشنهادم ذکر کردم ولی ایشان نپذیرفتند و گفتند به نظر من عمر سیاسی هرکس محدود است و باید جا برای جوانها باز شود. البته ایشان به همه افراد و گروه‌ها مشورت می‌دهند و در انتخابات سال ۹۲ هم از این طریق نقش اساسی داشتند.

نظرتان درباره انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان چیست؟ در حال حاضر ماجرای برگزاری آزمون اجتهاد و روش‌های احراز این موضوع به یکی از پر بحثترین مسائل روز سیاسی و رسانه‌ای کشور بدل شده است. برخی این مسائل را منجر به شور و نشاط انتخاباتی در فضای کشور میدانند و برخی نگران تکرار اتفاقاتی شبیه سال ۸۸ هستند.

بهتر است که صلاحیت علمی نامزدهای این مجلس از سوی نمایندگان مراجع تقلید احراز شود. در این صورت آن شبهه دُور هم که وجود دارد، برطرف خواهد شد. منطقی تر هم به نظر می آید که صلاحیت علمی نامزدهای خبرگان از سوی شورایی مرکب از نمایندگان مراجع تقلید بررسی شود و شورای نگهبان تنها بینش سیاسی و اجتماعی آنها را تشخیص دهد. البته این امر نیازمند مصوبه خبرگان است که در آیین نامه خودشان تغییری ایجاد کنند. گویا قبلا هم در مجلس خبرگان این موضوع مطرح بوده است؛ ولی فعلا تشخیص صلاحیت علمی یا همان اجتهاد نامزدهای نمایندگی مجلس خبرگان بر عهده شورای نگهبان است و باید مطابق نظر این شورا عمل شود.

البته در مورد نحوه احراز اجتهاد نامزدهای این دوره انتخابات خبرگان، شورای نگهبان متفاوت سخن گفته است. یک جا گفته‌اند اعضای فعلی و کسانی که در آزمون قبلی شرکت کرده‌اند معاف از حضور در آزمون هستند ولی در جای دیگر گفته‌اند کسانی که یک دوره عضو بودند هم معافند، گاهی هم گفته‌اند برای کسانی که باید در آزمون شرکت کنند، نامه و پیامک فرستادیم. مطالب متفاوتی ابراز شده و نمی‎توان قضاوت قطعی کرد که در مورد کسانی که در آزمون شرکت نکردند چه تصمیمی باید گرفته شود؟ برخی نامزدها می گویند ما دعوت نشده‌ایم، شورای نگهبان هم می گوید اعلام عمومی کافی بوده و بعد سخنگوی شورا گفته است که راههای دیگری برای احراز صلاحیت وجود  دارد. در مجموع به نظر می رسد که مساله روشن نیست و باید درباره این موضوع تدبیر شود.

در مورد نگرانی از تکرار حوادث ۸۸ هم باید بگویم با زهر چشمی که از آن سال تاکنون از معترضان گرفته شده بعید است دیگر کسی هوس اعتراض پیدا کند.

در مورد حمله اخیر برخی افراد به سفارت عربستان نظرتان چیست؟ نیروهایی که شب اول، انقلابی و ارزشگرا خوانده می‌شدند اما حالا «خودسر» و بعضا «عوامل دشمن» نامیده می‌شوند. مقصر این ماجرا از نظر شما کیست؟

به نظر من نیروی انتظامی مقصر اصلی است. بعد از اعدام شیخ نمر که جنایت بزرگی بود، روشن بود که مردم عصبانی می‌شوند و  احتمال حمله به سفارت وجود دارد. می‌شد پیش‌بینی کرد که احساسات آنها قابل کنترل نباشد و عده‌ای ممکن است اقداماتی کنند. نیروی انتظامی موظف است به وظیفه خودش در حفظ نظم و امنیت عمل کند. اما نیروی انتظامی وقتی احساس می‌کند مهاجمان از وابستگان یک نهاد خاص هستند، وارد نمی‌شود و عقب نشینی می‌کند. مثل حادثه شیراز که می‌دانستند مهاجمان به من از کدام نهاد نظامی هستند و وارد نشدند. برخی مهاجمان در کلانتری رفت و آمد می‌کردند و با مسئولان نیروی انتظامی حرف می‌زدند! سه چهار ساعت گوشه‌ای  از شیراز دست آنها بود و نیروی انتظامی هم به آنها کاری نداشت! من به فرمانده کلانتری گفتم اینها که بیرون  کلانتری تجمع کرده‌اند، چرا دستگیرشان نمی‌کنید؟ اما آنها که به نظر می‌رسید جرات این کار را نداشتند، می‎گفتند ما عکس‌هایشان را داریم، بعدا دستگیرشان می‎کنیم!

این مشکل نیروی انتظامی است که نمی‎تواند افراد متخلف درون نظام را بازداشت کند. نیروی انتظامی نباید تبعیض قائل شود که اگر مهاجمان از مردم بدبخت و بیچاره بودند، بازداشتشان کند و اگر منتسب به جریان خاصی بودند، از قیدشان بگذرد! مقصر اصلی این ماجرا نیروی انتظامی است؛ طبیعی بود که برخی عصبانی شوند و اقدامی بکنند. چون اقدام عربستان غیر منتظره و جنایت بزرگی بود.

سوالی که برخی در فضای مجازی عنوان میکنند این است که چرا در مورد فاجعه منا و کشته شدن قریب به ۵۰۰ هموطن این اتفاق نیفتاد اما در مورد اعدام یکی از رهبران مذهبی عربستان، یکباره چنین خشمی ایجاد شد؟

مردم فاجعه منا را به حساب بی‌کفایتی و سهل انگاری گذاشتند. در آن موضوع، حجاج سایر کشورها هم دچار همین آسیب شدند که مردم آن را به حساب بی‌تجربگی دولت عربستان گذاشتند. ولی شهید نمر رهبر شیعیان آن کشور بود که به شکل تحقیرآمیزی در کنار افراد القاعده و داعش با شمشیر گردن زده شد. این، کار تحریک‌کننده‌ای از سوی عربستان بود. راه افتادن مردم به سمت سفارت عربستان در اعتراض یه این مساله، طبیعی است ولی باید کنترل می شد و اجازه نمی‌دادند که معترضین وارد سفارت شوند یا به آن آسیب برسانند. نیروی انتظامی می‌دانست مهاجمان از کجا آمده‌اند ولی جلویشان را نگرفت. این ملاحظات و رودربایستی‎هاست که پدر کشور را در آورده است.

برخی معتقدند که اگر با نیروهای خودسری که به شما حمله کردند، برخورد مناسبی صورت می‌گرفت، دیگر شاهد تکرار این نوع رفتارها نبودیم.

بله همین طور است. احکامی مانند یک ماه زندان و ۱۰ ضربه شلاق تعلیقی به مهاجمان دادند که یعنی  فعلا اجرا نمی‌شود مگر اینکه آنها دوباره مرتکب چنین جرمی بشوند! اما برای رئیس دانشگاه و دانشجوی دعوت‌کننده حکم سنگین داده‌اند. این‎ها نشان می‌دهد که برخی در این کشور نمی‌خواهند این گونه حوادث پایان یابد و به این گونه افراد نیاز دارند. البته همین که بالاخره در جمهوری اسلامی یک گروه فشار محاکمه و احکامی برای آنها صادر شد یک پیروزی است.

به نظرتان چرا به موضوع نیروهای خودسری که یک روز به قول شما به رئیس مجلس مهر و کفش پرت می‌کنند یک روز به شما که نماینده مجلس هستید، آجر و سنگ و گوجه فرنگی می‌زنند و یک روز از دیوار سفارت بالا می‌روند، یک‌بار برای همیشه رسیدگی نمیشود؟ گیر کار کجاست؟

یک مشکل در قوه قضائیه است که باید با استفاده از قضات مستقل، قوی عمل کند. یک مشکل دیگر کم بودن جدیت دولت است. رئیس جمهور نماینده ملت است و مسئول اجرای قانون اساسی است که می‌تواند خیلی کارها انجام دهد و باید جدی‌تر در این موارد وارد شوند. ولی عامل اصلی البته این است که عده‌ای در داخل حکومت فکر می‌کنند که همین روشها باید حفظ شود و اگر این گروه ها نباشند، نظام در جایی دچار مشکل می‌شود! یعنی جایی که لازم است، اینها نمی‌آیند و نظام دچار مشکل می شود!

اما باید به جای حمایت از این افراد و گروهها مردم را جذب کنیم. مثل اول انقلاب که مردم به طور خودکار ضد انقلاب‌ را دفع می‌کردند و نیازی به گروه فشار نبود که حرکت‌های اعتراضی را سرکوب کنند. این گونه نیست که برای حفظ نظام، این افراد باید حفظ شوند! مردم، نظام و انقلاب و ولی فقیه را دوست دارند و از آنها دفاع می‌کنند. پس نیازی به گروه فشار نداریم و اگر در هر لباسی تخلفی می‌کنند، باید مجازات شوند و اعلام شود.

بگذارید یک خاطره از مرحوم پدر تعریف کنم. حدود ۱۰ روز پس از پیروزی انقلاب، فرد موثقی به منزل ما زنگ زد و به پدر گفت «دو نفر کمیته‌ای رفته‌اند داخل منزلی و گویا جرم بزرگی مرتکب شده‌اند، با اینها چه کنیم؟ آنها نماینده جمهوری اسلامی و انقلابند». پدرم به مرحوم آقای مهدوی‌کنی که آن زمان فرمانده کمیته بودند و خود پدر ایشان را برای این سمت به امام معرفی کرده بودند، زنگ زدند و گفتند آنها بازداشت و محاکمه شوند و حکمشان هر چه بود، به همین نام «کمیته‌ای» اعلام و اجرا شود، نه اینکه بگویند «کمیته‌ای نما» یا «افراد نفوذی در کمیته». بلکه بگویند مامور جمهوری اسلامی خطا کرده و مجازات هم شده تا مردم احساس کنند فرقی بین مردم عادی و افراد نظام نیست. در این صورت اعتماد مردم به حکومت بیشتر می‌شود.

اگر همین روش اجرا می‌شد و ادامه می‌یافت، دیگر فسادهای امروز در این حد وجود نداشت که منتسبین به برخی نهادها و مقامات مصونیت داشته باشند که هر کاری بکنند. ما همواره ملاحظه‌کاری کردیم که حفظ نظام وآبروی نظام اولویت دارد در حالی که حفظ نظام به همین است که تبعیضی قائل نباشند.

بخش نظردهی بسته شده است..